شهید غلامعلی سرگزی به دلیل شغل حساسی که داشت دشمنان زیادی داشت و در مقابل صحبتهای برادرش که میگفت: بیشتر مراقب خودت باش لبخندی میزد و میگفت؛ شهادت لیاقت میخواهد.
مادر شهید سعید قدس گفت: شهید قدس میگفت رسالت یک بسیجی این است که همیشه در میدان جنگ تا لحظه شهادت حضور داشته باشد.
مادر شهید جمشیدی نقل میکند: «بعد از اتمام دوران خدمتیاش به خانه نیامد. او بسیار تلاش کرد تا دوباره او را به مناطق جنگی اعزام کنند.»
پسرعموی شهید عسگر سدنی نقل میکند: «دوران آموزش من و عسگر سرشار از خاطرات تلخ و شیرین بود.»
شهید «محمد تقی معززی» به عنوان خردسالترین شهید استان گلستان شناخته میشود.
همرزم شهید غفور رضوی نقل میکند: «آن زمان که دشمن به این آبوخاک حمله کرد، غفور به ندای رهبر لبیک گفت و برای دفاع از این آبوخاک، راهی جبهههای حق شد تا جانش را با خدای خود معامله کند.»
شهید کیانی پس از عملیات نصر ۴ در منطقه ماووت عراق در حالی که سر به سجاده داشت بر اثر اصابت ترکش راکت هواپیمای عراقی به شهادت رسید.
سردار شهید حسن امام دوست در نامهای به همسر خود نوشت؛ همسر عزیزم میخواهم از سفری برایت سخن بگویم که دیدهها و خاطرات آن اصلاً از مقوله لفظ و کلام نیست که بتوان گفت و یا نوشت.
مادر شهید عباسپور میگوید: «روزی که پسرم با صورت زخمی به منزل آمد گفت به علت چسباندن عکس امام خمینی (ره)، منافقین به او حملهور شدند.»
پدر شهید ابراهیم سنچولی نقل میکند: «پسرم گفت: دیگر به ارتش برنمیگردم. آقای خمینی آمده است و من دیگر در رژیم پهلوی خدمت نمیکنم.»
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.