1397-07-28 19:59
1238
0
58012
روایتی از یک بانوی سرپرست خانوار؛

پنجره امید برای «مریم باستان» باز شد/ لزوم حمایت مردم و مسئولان

مریم باستان، بانویی ساکن در یکی از روستاهای مراوه تپه است که به دلیل فقر و اعتیاد همسر دچار آسیب های اجتماعی شده، اما اکنون مسئولان پای کار آمده اند تا از مشکلات او بکاهند.

به گزارش گلستان ما به نقل از مهر، مهین نورافروز: مریم باستان زن جوانی است که در خانه ای محقر و گلی در روستای پست دره مراوه تپه در شرایط بسیار سختی با فرزندانش روزگار می گذراند.

در روستایی که به دلیل محرومیت مردمانش در شرایط نا خوشایندی به سر می برند، اما مریم نمونه ای است که شرایط زندگی اش دل همسایگانش را هم به درد آورده است. 

اگرچه به گفته خودش ۳۹ سال بیشتر ندارد، اما شرایط نامساعد زندگی و فشارهای عصبی آنچنان چهره او را درهم شکسته، که باورش برایمان سخت است.

خانه ای کوچک، اتاقی محقر و گلی که کف آن با چند تکه زیلو پوشده شده بود، سهم اندک او از زندگی زناشویی است که به گفته خودش با آنکه ازدواجش به اجبار بود، اما اعتیاد شوهرش هم همان اندک لذت زندگی را از او گرفت.

او مدت ها است که روزگارش را با سوزن دوزی لباس های ترکمنی و بافتن گردنبندهای سنتی، بدون حضور همسر معتادش می گذراند. اما همه این ها کفاف زندگی چهار نفره اش را نمی دهد و به گفته خودش هر روز شرایط برای او بد و بدتر می شود.

وارد خانه اش که شدیم، کودک یک و نیم ساله اش که در گوشه ای از اتاق خواب بود به ناگاه از خواب بیدار شد و گریه کنان به آغوش مادرش پناه برد. محمد مهیار فرزند سوم مریم است که به شدت سرماخورده و مدام بی تابی می کند.

مادرش او را به آغوش می کشد، اما محمد مهیار ساکت نمی شود و مادرش که می دانست او گرسنه است، تکه نانی به او می دهد، تا آرام شود، اما دندان های تازه رشد کرده مهیار توان جویدن نان کهنه چند روز قبل را ندارد و دوباره بی تابی می کند.

مریم از جایش بلند می شود، پرده ای را کنار می زند و همان زمان متوجه می شوم که این تاریک خانه شلوغ و در هم و برهم آشپزخانه اوست. یک اجاق تک شعله، کپسول گاز، یک کتری و چند بشقاب و قابلمه، همه سهم این زن ترکمن از آشپرخانه است. گاز را روشن می کند، ماهی تابه ای را که داخل آن فقط کمی آب گوجه است را گرم کرده و سپس نان فتیر را داخل آن خرد می کند و به کودک دو ساله اش می دهد.

زائره دختر ۱۲ ساله مریم هم برای کمک به مادرش همیشه پای کار است و با اینکه بدن او هم به دلیل تغذیه نامناسب نحیف شده، اما می گوید که دلش برای مادرش می سوزد و سعی می کند کمک حال مادر بیمارش باشد.  

او که به علت فقر مالی ترک تحصیل کرده بود، حالا دو سالی می شود که دوباره به مدرسه بازگشته، تا با تحصیل به رویاهای خود جامه عمل بپوشاند، اما نداشتن لوازم مناسب تحصیل، لباس گرم و کفش ادامه این مسیر را برایش دشوار کرده است.

فرزند اول مریم باستان محمدرضا ۱۷ ساله است که به گفته خودش برای رهایی از فقر و تنگدستی به تهران مهاجرت کرده تا در کنار پسر خاله اش با کارگری پولی به دست آورد و راه نجاتی برای خود و خانواده اش باز کند، اما نگرانی از سرنوشت فرزند، این روزها مریم را بیقرار تر از همیشه کرده است.

مسئولیت مادر شوهرم را پسرانش به عهده نمی گیرند

اینها همگی روایت کوتاه و تلخی از زندگی خاکستری زنی است که در کنار مشکلات اقتصادی زندگی و نگهداری فرزندان و نفرت از همسر معتادش که مدت ها است او را رها کرده، مادر شوهر سالمند خود را به دوش می کشد و به گفته خودش با آنکه سه برادر شوهر دارد، اما هیچ یک نگهداری از مادرشان را به عهده نمی گیرند.

مریم به سختی فارسی صحبت می کند و همراهانمان حرف های او را برایم ترجمه می کنند.

مسئولان پای کار آمدند

هنگام تهیه این گزارش که هیاتی از مسئولان بهزیستی، شبکه بهداشت، آموزش و پرورش مراوه تپه و همچنین معاون مدیر کل امور اجتماعی استانداری گلستان برای بررسی وضعیت مریم همراهم به خانه او آمده بودند، با دیدن شرایط فوق العاده حاد این مادر درد کشیده تصمیم بر آن گرفتند تا به سرعت به زندگی او سرو سامانی دهند.

به گفته مسئول اورژانس اجتماعی مراوه تپه، مریم باستان در آخرین خودکشی خود سوزن بلیعده بود که به سرعت از طریق این اوژانس کمک رسانی و به درمانگاه انتقال داده شد و از مرگ نجات پیدا کرد.

نجم الدین سعیدی ادامه داد: از آن زمان و پس از چهار بار خودکشی وی، تصمیم گرفتیم تا با راهنمایی مددکاران و مشاوران از خودکشی های بعدی او ممانعت کنیم و وضعیت روحی او اگر چه کمی بهتر شده است، اما شرایط زندگی اش به گونه ای است اگر به سرعت کاری  برای او انجام نشود، ممکن است زمینه خودکشی بعدی را هم در وی فراهم کند.  

وی افزود: بس از بررسی کامل شرایط مریم و پیگیری معاون اداره کل اجتماعی استانداری گلستان، مدیر و مددکار کمیته امداد مراوه تپه به سرعت وارد عمل شدند و با تشکیل پرونده برای وی اعلام کردند که تلاش می کنند برای ماه آینده مستمری مریم باستان برقرار شود.

مسئول اورژانس اجتماعی بهزیستی مراوه تپه تصریح کرد: این نهاد حمایتی همچنین اعلام کرده که پس از گذشت چند ماه از مددجویی این بانوی ترکمن، ساخت مسکن او را در دستور کار قرار خواهد داد.

به گفته سعیدی بخش اورژانس اجتماعی بهزیستی هم هر روز شرایط مریم را رصد کرده و در رفع مشکلات او و تامین برخی نیازهایش تلاش می کند.

خیران پای کار بیایند

معاون مدیر کل امور اجتماعی استانداری گلستان هم در این رابطه اعلام کرد که با جدیت پیگیر رفع مشکلات وی از طریق رایزنی با دستگاه های متولی بوده است و با اینکه پرونده وی در کمیته امداد مراوه تپه تشکیل شده، اما اجازه نمی دهد که رسیدگی و برقراری مستمری وی به تعویق بیفتد.

علی برزمینی افزود: پیگیر وضعیت بیماری و توجه به نیازهای دارویی و درمانی این بانو با همکاری شبکه بهداشت این شهرستان خواهیم بود و از خیران هم برای تامین امکانات اولیه زندگی از جمله یخچال، بخاری، فرش، تلویزیون، اجاق گاز و دیگر مایحتاج زندگی و تامین لباس و آذوقه برای وی و فرزندانش درخواست همیاری خواهیم کرد.

برزمینی ادامه داد: با توجه به اینکه حضور هر چند وقت یک بار پدر معتاد خانواده ممکن است خطراتی برای این زن و فرزندانش به همراه داشته باشد، لذا با کسب اجازه از مریم باستان تصمیم گرفتیم تا همسر وی با کمک بهزیستی در یکی از مراکز ترک اعتیاد تا بهبودی کامل بستری و درمان شود.

به گفته وی رسانه ای شدن وضعیت نامساعد زندگی مریم باستان نقش مهمی در انجام وعده های مسئولان و کمک به موقع خیران دارد.

از تحصیل دخترش حمایت می کنیم

در ادامه این پیگیری ها معاون آموزش و پرورش مراوه تپه هم قول داد که در رابطه با تحصیل زائره و تامین نیازهای تحصیلی او موضوع را با جدیدت پیگیری کند.

کریم قزل گفت: اجازه نخواهیم داد زائره به دلیل مشکلات مالی ترک تحصیل کند و تا آنجا که در توانمان باشد سعی می کنیم امکانات رفاهی برای تحصیل این دختر نوجوان را فراهم کنیم.

فراموشمان نکنید

یادم هست هنگام خروج از منزل تک اتاقی مریم باستان، او به سمتم آمد، دستم را گرفت و با اهدای یک گردنبند، که بافته دست خودش بود، گفت: امروز وقتی با مسئولان به اینجا آمدید، امیدم به زندگی بیشتر شد، بیشتر از این چیزی برای هدیه دادن ندارم، اما چشم انتظار کمک هایتان هستم و به ناگاه جمله ای گفت که مدام در در ذهنم طنین انداز می شود« از اینجا که رفتید فراموشمان نکنید».

آنچه که در طول تهیه این گزارش در خانه مریم توجهم را جلب کرد، گلدان های باطراوتی بود که مریم خودش آن ها را پرورش داده بود و گویی وجود آن ها پشت پنجره چوبی و غبار گرفته اتاقش، با وجود دردها و خستگی هایش، نوید دهنده این جمله است که « اندکی صبر، سحر نزدیک است».

انتهاي پيام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.