1396-06-09 05:43
1574
0
43429
در خاطرم زنده شد یاد فاطمیون :

یادی از شهید عرفه سرلشکر احمد کاظمی + تصاویر

بهتر از اين نمي‌شد، براي مثل تويي مردن در بستر به ننگ مانندتر بود تا به مرگ. در زلزله ويرانگر بم فقط از هوش رفتن توانست براي ساعاتي كوتاه تو را از تقلاي خدمت بي‌منت باز دارد.

به گزارش گلستان ما ؛ در ايام سالروز شهادت شهيد احمد كاظمي و جمعي از همراهانش در حادثه سقوط هواپيماي فالكن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در نزديكي شهر اروميه گزيده‌اي از زندگي‌نامه و وصيت‌نامه اين شهيد، خاطرات هم‌رزمان شهيد و پيام مقام معظم رهبري به مناسبت شهادت وي منتشر شده است.

*پيام مقام معظم رهبري به مناسبت شهادت شهداي عرفه؛

"بسم‌اله الرحمن الرحيم"

فقدان شهادت گونه سردار رشيد سپاه اسلام سرلشگر احمد كاظمي و تعدادي از سرداران و افسران سپاه در حادثه هواپيما، اينجانب را داغدار كرد. اين فرمانده شجاع و متدين و غيور از يادگارهاي ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسه بي‌نظير بود.

تدبير و قدرت فرماندهي او در طول جنگ هشت‌ساله كارهاي بزرگي انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پيش رفته بود.

آرزوي جان باختن در راه خدا در دل شعله مي‌كشيد و او با اين شوق و تمنا در كارهاي بزرگ پيش‌قدم مي‌گشت. اكنون او به آرزوي خود رسيده و خدا را در حين انجام دادن خدمت ملاقات كرده است.

اينجانب شهادت اين سردار رشيد و نامدار و ديگر جان‌باختگان اين حادثه را به همه ملت‌ايران بويژه مردم عزيز و شهيد پرور نجف‌آباد تبريك و تسليت مي‌گويم و از خداوند متعال براي بازماندگان اين شهيدان بردباري و قدرت تحمل و پاداش صابران و براي خود آنان علو درجات اخروي را مسالت مي‌نمايم.

* زندگي‌نامه سرلشگر پاسدار شهيد احمد كاظمي فرمانده نيروي زميني سپاه پاسداران :

سردار سرلشگر پاسدار شهيد احمد كاظمي در سال 1337 در شهرستان نجف‌آباد درخانواده‌اي مومن و عاشق اهل‌بيت عصمت و طهارت(ع) ديده به جهان گشود. با شروع حركت‌هاي توفنده انقلاب اسلامي در جريان اين حركت الهي قرار گرفت و همصدا با مردم متعهد و انقلابي نجف‌آباد در همه صحنه‌هاي مبارزه حضور داشت.

در ديماه 1358 جهت كمك به مبارزين فلسطيني و فراگيري آموزش، همراه يك گروه چند نفره با مسوليت شهيد محمد منتظري راهي لبنان شد و پس از مدتي حضور در آنجا به ايران بازگشت.

در آغازين روزهاي تجاوز دشمن، به سوي جبهه‌هاي دفاع از حريم كشور و دين شتافت و در اين عهد خود تا آخرين لحظه وفادار ماند. اين سردار دلاور اين راه چندين بار تا مرز شهادات پيش رفت بدن زخمي اين سردار دلاور حكايتي از مقاومت ايثارگرانه او بود. مجروحيت‌هاي فراوان از ناحيه پا و دست كه منجر به قطع انگشت دست وي شده بود گوياي ايثار وجانفشاني ايشان بود.

 

اين فرمانده دلاور از سال 1359 باحضور در برابر شرارت ضد انقلاب در كردستان حركت جهادي خود را آغاز نمود و تا دفع فتنه و شرارت دشمن در كردستان ماند. وي پس از پايان جنگ تحميلي به مدت 7 سال به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهدا (ع) مناطق عملياتي بويژه در غرب و شمال غرب كشور باقي ماند. امير فاتح دفاع مقدس سردار سرلشگر پاسدار شهيد حاج احمد كاظمي به پاس رشادت‌هاي خود موفق به دريافت 3 مدال فتح از دست مبارك مقام معظم رهبري و فرمانده كل قوا گرديد.

در همان زمان حضور در جبهه فياضيه با كمك تعدادي از همرزمان، هسته اوليه تشكيل لشگر 8 نجف‌اشرف را بنا نهاد و از همان ابتداي تشكيل و سازماندهي تيپ 8 نجف اشرف كه بعدها به لشگر ارتقا يافت. فرماندهي اين لشگر را عهده دار بود و تا سال 1376 اين مسوليت را بعهده داشت.

به دنبال آن فرماندهي لشكر 14 امام حسين (ع) و معاونت عمليات نيروي زميني سپاه از جمله مسئوليت‌هاي بود كه اين سردار دلاور به عهده گرفت و چه زيبا و مقتدرانه اداره كرد. از سال 1379 فرماندهي نيروي هوايي سپاه به اين فرمانده رشيد و قهرمان سپرده شد كه مدت‌ بيش از پنج سال اين امر ادامه داشت تا در تاريخ 29/5/84 بنابر پيشنهاد سردار سرلشگر پاسدار حكيم صفوي فرمانده كل سپاه، سردار احمد كاظمي به فرماندهي نيروي زميني سپاه منصوب شد.

 
 

مقام معظم رهبري در حكم انتصاب سردار شهيد كاظمي به عنوان فرماندهي نيروي زميني سپاه وي را سرداري شجاع و كارآمد و با سوابق روشن بويژه در دوران دفاع مقدس معرفي فرمودند.

*كاظمي مقرهاي ضدانقلاب را با پيشروي 120 كيلومتري در خاك عراق منهدم كرد

سرلشگر رحيم صفوي فرمانده سپاه پاسداران در خصوص اين شهيد مي‌گويد: شهيد كاظمي در تمامي عمليات‌ها به عنوان فرمانده اي بود كه با نبوغ و خلاقيت دشمن را به زمين مي‌كشاند، هيچ جبهه‌اي در طول 8 سال دفاع مقدس نبود كه در مقابل لشگر قهرمان 8 نجف اشرف و فرزندان عزيز بسيجي و پاسدار نجف‌آباد و زنجان و بسياري ديگر از شهرهايي كه به اين لشگر مي‌پيوستند تاب استقامت بياورد.

يكي از فرماندهان فتح فاو شهيد كاظمي بود، پشت دروازه‌هاي بصره نيروهاي بعثي عراق يورش قهرمان دلاور با صلابت با سكينه و با ارامش چگونه دروازه شرق بصره را شكافت و دشمن، آمريكايي‌ها و اروپايي‌ها را مجبور كرد به صدور قطعنامه 598 كه بعدا تبديل به قطعنامه نهايي تبديل شد و به حقوق ملت ايران تن در دادند.

در خيبر در حالي كه پشت سرش 30 كيليومتر آب بود جزاير مجنون را تصرف كرد و انگشتش قطع شد كه امكان دارو و بهداري وجود نداشت و براي اين كه عفونت نكند نمك را در آب مي‌ريخت و انگشت قطع ‌شده‌اش را در آب مي‌گذاشت تا هم عفونت نكند و هم خون‌ريزي تمام شود.

7 سال بعد از جنگ به دور از خانه و فرزندان و همسر، نه تنها آرامش و امنيت را در كردستان برقرار كرد بلكه با مصوبه شوراي عالي امنيت ايران مقرها و مراكز ضدانقلاب حزب دمكرات و كومله را با پيشروي 120 كيلومتري درخاك عراق منهدم كرد. بعد از قرارگاه حمزه فرمانده نيروي هوايي سپاه شد.

بيش از 200 فروند هواپيما و هلي‌كوپتر و انواع موشك‌هاي برد بلند را سامان داد. در حادثه بم در ساعت‌هاي اول شهيد كاظمي به عنوان فرمانده نيروي هوايي تمام ناوگان خودش را براي نجات مردم بم بسيج كرد، خودش هم فرودگاه بم را آماده كرد هر 13 دقيقه يك هواپيما و هليكوپتر چه در شب و چه در روز پرواز مي‌كرد 30 هزار مجروح را با هواپيما وهلي‌كوپتر تخليه كرد، 10 شبانه روز نخوابيد، اين است كه روحيه مردم داري و مردم ياري سردار شما، كه نه تنها در زمان جنگ بلكه در مصيبت‌هاي همچون زلزله به كمك مردم مي‌شتابند.

* فرماندهان عراقي مي‌گفتند اسم احمد كاظمي،خرازي و باكري كه مي‌آمد لرزه بر انداممان مي‌افتاد

محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز در خصوص شهيد كاظمي مي‌گويد: در فتح‌المبين 270 كيلومتر مربع زمين آزاد و يازده هزار نفر اسير گرفته شد، ده‌ها توپخانه بدست آورديم و نقش احمد كاظمي بسيار نقش‌ تعيين‌كننده اي دارد.

دومين عملياتي كه باز احمد كاظمي درخشيد، بيت‌المقدس بود عمليات آزاد سازي خرمشهر و عبور از رودخانه كارون چندلشگر بايد از كارون عبور مي‌كرد يكي از آنها لشگر 8 نجف بود.

اولين سرلشگرهايي كه وارد شهر خرمشهر شد، لشگر 8 نجف و لشگر 14 امام حسين (ع) بود، يعني حسين و احمد؛ يعني همان حسيني كه احمد در وصيتش گفته بود يكي از درهاي بهشت از كنار قبر حسين خرازي باز مي‌شود و من را بايد همين جا دفن كنيد.

دو نفر از فرماندهان عراقي راما گرفتيم اينها مي‌گفتند وقتي اسم احمد كاظمي، حسين خرازي و مهدي باكري مي‌آمد ما لرزه بر انداممان مي‌افتاد دعا مي‌كرديم و ما روبروي اين لشگرها نباشيم چون مطمئن بوديم اينها مي آمدند و مي‌زدند و هيچ كس جلودارشان نبود.

* براي چون تويي مردن در بستر به ننگ مانندتر بود تا به مرگ

محمد باقر قاليباف شهردار سابق تهران و از فرماندهان دوران دفاع مقدس درباره او مي‌نويسد؛ خوب شد يعني بهتر از اين نمي‌شد، براي مثل تويي مردن در بستر به ننگ مانندتر بود تا به مرگ. در زلزله ويرانگر بم در نجات زلزله‌زدگان سر از پا نشناسي و يك صد ساعت بيدار بماني و خواب در مقابل چشمان هميشه بيدار تو سرتسليم فرود بياورد و فقط از هوش رفتن بتواند براي ساعاتي كوتاه تو را از تقلاي خدمت بي‌منت باز دارد.

زندگینامه شهدای عرفه

وقتي شنيدم كه تو در كمال گمنامي و تواضع ميدان دار اصلي امداد و نجات در چهار روز نخست زلزله بم بودي، هيچ تعجب نكردم چرا كه از سبيل اخلاص و جوانمردي و ايثار جزي اين انتظاري نمي رفت و كسي چه مي‌داند كه تو در آن صد ساعت بيداري چه حالي داشتي و چه حالي كردي و چه كيفي مي‌كردي از اينكه حنجره‌ات از تك و تا افتاده بود و حريف عزم جزم تو نمي‌شد و كم مي‌آورد و من چه غبطه‌ها كه نخوردم به حال و روز تو و اين كه مي‌ديدم تو چقدر از فرش كنده‌اي و در حال عرش شدن هستي.راستي را كه تو خستگي را خسته كرده بودي.

*بخش‌هايي از وصيت‌نامه شهيد احمد كاظمي

خداوندا فقط مي‌خواهم شهيد شوم، شهيد درراه خدا، خدايا مرا بپذير و در جمع شهدا قرار بده.

با تمام وجود درك كردم عشق واقعي تويي و عشق شهادت بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق.

نمي‌دانم چه بايد كرد فقط مي‌دانم كه زندگي در اين دنيا بسيار سخت مي‌باشد واقعا جايي براي خودم نمي‌يابم. هر موقع آماده مي‌شوم چند كلمه‌اي بنويسم، آنقدر حرف دارم كه نمي‌دانم كدام را بنويسم از درد دنيا، از دوري شهدا، از سختي‌ زندگي دنياي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا، هزاران هزار حرف ديگر، كه در يك كلان اگر نبود اميد به حضرت حق، واقعا بايد مي‌كرديم.

اگر سخت است خدا را داريم اگر در سپاه هستيم خد را داريم اگر درد دوري از شهداي عزيز را داريم خدا را داريم. تو كمك كن به جمع دوستان شهيد بپيوندم چه بدم واي خدا تو رحم كن و كمك كن.

بدي مرا مي‌بيني دوست دارم بنده باشم بندگي‌ام را ببين. اين خداي بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا مي‌كنم از روي سركشي نيست، بلكه از روي ناداني مي‌باشد. خداوندا خودت كمك كن، خداوندا تو را به خون شهداي عزيز و همه بندگان خوبت قسم مي‌دم شهادت را در همين دوران نصيب بفرماييد و توفيم بده هر چه زودتر به دوستان شهيدم برسم، انشاءاله تعالي . منزل ظهر جمعه6/4/82

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.