1396-04-10 04:59
1757
0
40886
به قلم حسین پایین محلی :

جلین و توسکستان : ضرورت ایجاد امنيت و آگاهي در پیشگیری و كنترل آسيب هاي اجتماعي – فرهنگي

 چندی است اتفاقات ناگواری در جاده توسکستان ویا جاده جلین به گرگان در ساعات اخر شب برای شهروندان ومسافرین چون باجگیری ودرگیری رخ داده که ضروری است هم به شکل نظری به مفهوم امنیت وآگاهی توجه شود وهم درسطح عمل شاهد پیگیری شورا و شهرداری وبسیج وکلانتری دراین وضعیت پیش امده باشیم.

به گزارش گلستان ما ؛ نوشتار زیر وجیزه ای است درباب نسبت شهروندان باامنیت ونقش امنیت وآگاهی درایجاد امنیت پایدار در منطقه ما.امیدواریم مشکلات پیش امده به زودی مرتفع شوند ومسیولین امرباپیگیری اتفاقات به اسیب شناسی وحل چالشهای پیش رو برایند.

در گفتار روزمره عموماً معنايي كه از امنيت به ذهن متبادر مي شود ومورد نظرقرارمي گيرد ، آرامش رواني است . مثلاً فردي اينگونه اظهار مي كند كه وقتي همسرش درخانه تنهاست ، احساس امنيت نمي كند ، مبين همين ادعاست ، حال اين احساس عدم امنيت كه دراين جا مساوي ناآرامي رواني است يا به عبارتي ديگر اين عدم تعادل رواني كه مي تواند نتيجه احساس عدم امنيت باشد ، ممكن است منطقي يا غير منطقي هم باشد .

مفهوم امنیت

امنيت كلمه اي كلي است كه معناي متفاوتي با سطوح متفاوت درعلوم مختلف ، منظورعلومي است كه درحوزه علوم انساني قرارمي گيرد ، دارد ، به اين معني كه برداشت وتعبيري كه از مفهوم امنيت درروان شناسي وجود دارد ، بالطبع متفاوت از برداشتي خواهد بود كه امنيت درحوزه علوم سياسي يا فلسفه ، علوم اجتماعي ، جامعه شناسي و... وجود دارد .

به عنوان مثال ، فردي كه از ارتباط برقراركردن با ديگران خودداري مي كند ، درنظربسياري ، فردي غير ايده آل تلقي مي شود كه از سلامت رواني برخوردارنيست (روان شناس اجتماععده اي ديگر هم ممكن است اورا درون گرا بدانند (روان شناس عمومي) ، اما فرد نيز شايد اينگونه اظهارنظركند كه او درتنهايي هويت خويش را مي يابد وامنيت روانيش درتنهايي تأمين مي شود (نگرشي فلسفي كه به آن اصالت وجود يا اگزيستانسياليزم اطلاق مي شود) .

همينطوراگر بخواهيم از منظر علم سياست يا علوم اجتماعي اين پديده يا سوژه را مورد بررسي قراردهيم ، به نتيجه اي متفاوت از آنچه اشاره شد برسيم . به اين معني كه فرد نه درون گراست ونه افسرده ونه اگزيستانسياليست ! بلكه ممكن است مشكلات مالي داشته باشد ويا جامعه چندان امن نباشد ووضعيتي كه درجامعه وجوددارد ، احساس اعتماد را از او گرفته باشد .برگرديم به موضوع اصلي واز تفصيل مثال ، خودداري مي كنيم .

منظورما از اين مثال ، آن بود كه اين مسأله را يادآورشويم كه امنيت درعلوم مختلف ، معناي متعددي دارد ، لذا هنگام بكاربردن لفظ آن بايد دقت كرد تا ديگران را به اشتباه نياندازيم . تا اينجا به چند مسأله اشاره كرديم :يكي معناي عامي كه از امنيت درذهن شهروندان وجوددارد وديگري برداشت ها ومفاهيمي كه از امنيت درعلوم انساني مي شود .

همينطورمثالي راذكركرديم كه بيانگر اين مطلب مي باشد كه مي توان از پديده ها قرائت هاي مختلفي كرد ، درسطوربعد همين مثال را به طورمبسوط تري درباب نسبت بين امنيت ودرصد ظهوريا پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي – فرهنگي مورد تحليل قرارخواهيم داد ، كه مي توان آن را طبقه بندي يا درسطوح مختلف بررسي نمود .

مثلاً امنيت درعلوم سياسي يا حقوق به هرگونه فراغت از تهديد وحمله يا آمادگي براي رويا رويي با هرتهديد وحمله تفسير مي شود كه مي تواند به صورت امنيت فردي ، اجتماعي ملي همين طورامنيت منطقه اي وبين المللي ياد كرد .

مثالي را كه درسطورقبل بدان اشاره شد ، نمونه خوبي است كه بارديگر ياد آورشويم : فردي كه از ارتباط برقراركردن با ديگران به خصوص جمع امتناع مي كند ، تنهاست واگر اين تنهايي به شكل يك اپيدمي درجامعه خود را نشان دهد ، به عنوان يك آسيب فرهنگي – اجتماعي مهم تلقي مي گردد كه تأثيرات نا مطلوب زيادي را برپيكره فرهنگ جامعه از خود برجاي مي گذارد ، امنيت اجتماعي را به خطرمي اندازد .

مثلاً ممكن است اين تنهايي مزمن حادترشود وشكل ديگري به خد بگيرد كه آن خودكشي ، افسردگي شديد يا بوجود آمدن ناهنجاري هاي فرهنگي – اجتماعي ديگر باشد كه جامعه را دچارتنش ويا حتي بحران نمايد. پس ضروري است كه با چنين آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي برخورد منطقي وريشه اي شود واز سطحي يا مقطعي برخورد كردن ، خودداري نمود .

مشكل فردي اگر كنترل نشود ، تبديل به يك آسيب اجتماعي مي شود

همانطوركه متوجه شديم ، يك مشكل فردي اگر كنترل نشود ، تبديل به يك آسيب اجتماعي مي شود ، يعني همه گير مي شود واين بديهي است ، چون فرد مورد نظردرجامعه زندگي مي كند وآسيبي كه به او رسيده ، حاصل تنش بين او وجامعه براي ادامه زندگي است واگر درمان ويا كنترل نشود ، به جامعه سرايت مي كند وخودرا ، چنانچه بدان اشاره شد ، به صورت يك آسيب فرهنگي – اجتماعي نشان خواهدداد كه امنيت فرهنگي – اجتماعي را به چالش مي كشاند واگر آن آسيب فرهنگي واجتماعي كنترل نشود ، حادتر خواهد شد وتأثيرات بيشتروبدتري را از خود برجاي خواهد گذاشت وتبد يل به يك بحران مي شود كه مهار آن ديگر تنها به دست يك نظام سياسي يا نهاد اجتماعي مقدورنخواهد بود .

مثلاً تغيير الگوي مصرف مواد مخدر، كه دراين حالت جامعه را از حالت بد به بدتر تغيير وضعيت مي دهد ، مثلا قبلي هم مي تواند مؤيد همين وضعيت باشد ، يعني تنهايي كه يك آسيب اجتماعي مي شود .

سپس تغيير شكل مي دهد ، به عبارتي خود وسيله اي مي شود براي هدفي ديگر مثل خود كشي وباز اين آسيب فرهنگي – اجتماعي ممكن تبعات ديگر داشته باشد واين وضعيت ادامه پيدا كند ونهايتاً امنيت اجتماعي را از بين ببرد وجامعه درچنين حالتي پاره پاره خواهد شد ووحدت اجتماعي از بين مي رود وجامعه اي كه وحدت خودرا از دست بدهد وبه اصطلاح از درون بپوسد ، دربرابر هر حركتي از بيرون شديداً آسيب پذيرخواهد بود وزود متلاشي مي شود .

اگر چه ممكن است درچنين جوامعي يك اتحاد ووحدت ملي موقتي ومصنوعي بوجود آيد ، ولي اين اتحاد به معني حل آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي كه جامعه را به انفجاروانحطاط كشانده ونيز به معني پيروزي بردشمن خارجي نيست ، پس متوجه مي شويم كه بين امنيت وآسيب هاي فرهنگي – اجتماعي رابطه متقابل وجود دارد ، به اين معني كه با ايجاد امنيت وحفظ آن ، امكان ظهوربسياري از آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي را خواهيم گرفت .

البته اين قطعي نيست ومي توان آن را نسبي وموقتي فرض كرد واين بسته به عوامل ديگري نيز است كه درسطوربعد بيشتر به آن خواهيم پرداخت . ويا بهترمي توان آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي را كنترل ومهار نمود .

ولي اگر امنيت فرهنگي – اجتماعي كاهش يابد وشهروندان نسبت به اجتماعي كه درآن زندگي مي كنند ، بدبين شوند ، بالطبع درقبال بسياري از مسائل بي تفاوت خواهند شد كه اين خود درصد بروز آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي را بالا خواهد برد ، بخصوص از نوع جديد وپيچيده ترش كه مقابله با آن نيازمند برنامه ريزي وقدرت بيشتري است وبالارفتن درصد آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي وبيشتر شدن آن يعني تنوع آن درابعاد مختلف خود باعث كاهش بيشترامنيت وآسيب پذيرترشدن فرهنگ وجامعه مي شود .

ليست مفصل وطويلي از آسيبهاي فرهنگي – اجتماعي

دراين رابطه مي توان به ليست مفصل وطويلي از آسيبهاي فرهنگي – اجتماعي ازجمله طلاق ، خودكشي ، اعتياد ، مدگرايي افراطي ، افسردگي شديد ، بزهكاري ، قتل ، فراراز خانه و.... اشاره نمود كه باعث كاهش امنيت مي شود يا خود زاييده عدم امنيت بوده اند .

علاوه برامنيت كه يكي از مهمترين فاكتورها درظهوريا پيشگيري بسياري از آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي وكنترل آنها مي باشد ، دومين مؤلفه آگاهي است . جامعه اي كه از عواقب يك امر آگاه باشد وبداند فلان پديده چه نتايج منفي ممكن است به باربياورد ، كمتربه آن مبتلا مي شود ، مثلاً فراردختران از خانه .

اگر به نسل جوان بياموزيم كه فرارراه منطقي براي حل مشكلات خانوادگي نيست ويا عواقب فراررا به فرزندانمان بخصوص دختران گوشزد كنيم ، مثل بزهكاري ، انحراف جنسي ، اعتياد و... از بوجود آمدن بسياري از آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي ممانعت كرده ايم .

اين آگاهي مي تواند درسطح كلان براي همه اقشارجامعه از پير وجوان گرفته تا كم سواد وتحصيلكرده توسط رسانه ملي كه بيشترين جايگاه را درجامعه ونظام خانواده دارد ، صورت مي گيرد .

همين طورمي توان از رسانه هاي گروهي ونظام آموزشي وتدوين سياست هاي درست درحوزه فرهنگي ، اجتماعي و... توسط دولت و... بهره برد . با اين وجود اين كه براي پيشگيري يا كنترل آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي مي توان يك نسخه پيچيد ، ادعاي نامعقولي است ، چرا كه آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي از يك نسخ نيستند وبسته به موقعيت جغرافيايي ، مثلاً دركلان شهرها موقعيت متفاوت است با آنچه كه دريك شهر كوچك بومي ويكپارچه اتفاق مي افتد ، وضعيت فرهنگي و... مي توان راهكارهايي را ارائه داد ، البته بعضي از موارد ، مثل امنيت وآگاهي ، مؤلفه هايي هستند كه مي توان درسطح كلان به آنها توجه كرد .

درآخر ، بايد توجه داشت كه عوامل زيادي درظهوريا پيشگيري وكنترل آسيب هاي فرهنگي – اجتماعي دخيل اند كه دراين نوشتار تنها به دومورد ونسبت آنها با هم اشاره شد .باتوجه به مواد اشاره شده دراین نوشتار وتبیین اهمیت امنیت وتعریف ان،امیداست بسبج مردمی باارگانهای مذکوردرراستای ایجادامنیت پایداروفعالیت مجدد کلانتری وپاسگاه جلین در کشیک شب جاده توسکستان شاهد وضعیت باثبات وامنیت پایدارچون گذشته باشیم.

منابع وپي نوشت :

1-   دانشنامه سياسي ، داريوش آشوري ، نشر مرواريد .

2-   تجدد وتشخص ، گيدنز ، نشرني

3-  شايد درذهن خواننده محترم اين پرسش انتقادي شكل گرفته باشد كه چرا نگارنده به تفكيك آسيب هاي اجتماعي از آسيب هاي فرهنگي قائل نشده است .

نگارنده نيز به اين مسأله مشرف است ، اما آنچه قابل ذكر است ، اين مطلب مي باشد كه فرهنگ درجامعه شكل مي گيرد وبراي جامعه است وپديده اي پويا تلقي مي گردد كه با تحولات اجتماعي تاريخي دگرگون مي شود .

البته اين تحول فرهنگي دربسترزمان شكل مي گيرد وآنينيست . پس فرهنگ از آن جا كه ارزش هاي اجتماعي وتاريخي را درخود منعكس مي كند ، با جامعه وفرد حكم ماهي ودريا را دارد .

با اين حال چون درجامعه شكل مي گيرد ، ما دراين نوشتاراصل را با تحولات اجتماعي وجامعه گرفتيم . چون جامعه نيز موجودي زنده است كه همه
اجزاء آن با هم درارتباط هستند وكوچكترين تغيير وتحولي بركل ساختارهاي اجتماعي وفرهنگي جامعه تأثيرخودرا خواهد گذاشت وفرهنگي نيز از اين امرمستثني نيست .

اين مسأله هم درعلوم سياسي ، كه درحوزه علوم انساني قرار مي گيرد ، قابل قبول بوده وهم درحوزه فيزيك چنانچه درقانون پاسگال فشار حاصل بر يك شي ء برابر با فشارحاصل بركل سطح همان نيز تلقي مي گردد ، ما دراين جا نيز براساس آنچه كه ذكر گرديد ، فرهنگ وآسيب هاي فرهنگي را جدا از جامعه وآسيب هاي اجتماعي درنظرنگرفتیم.

نویسنده : حسین پائین محلی

انتهای پیام /

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.