1403-04-22 00:05
230
0
90669
معراجی‌ها؛

صلواتی کار کنیم

پدر شهید نقل می‌کند: «یک روز متوجه شدم شهید عبدالزمان از تمام کارکنان آموزش و پرورش و دوستان و آشنایان پول نمی‌گیرد. پدر خندید و گفت: این جوری که باید صلواتی کار کنیم. ایشان آنقدر بخشش داشت که به منافع خود فکر نمی‌کرد.»

1403-04-20 00:10
564
0
90649
معراجی‌ها؛

رحمت الهی

مادر شهید محمدعلی دلیری نقل می‌کند: پسرم و دوستانش سه روز در محاصره نیروهای عراقی بود از یک طرف نیروهای عراقی و از طرفی دیگر تشنگی امانشان را بریده بود.

1403-04-16 08:03
201
0
90606

مادر شهید «ابوالقاسم خوشمهر» در خاطره‌ای از فرزند شهیدش گفت: از پسرم خواسته بودم به جبهه نرود اما او گفت هرکس برای خودش اعمال جمع می‌کند و خود را روسفید می‌کند. من برای ادامه راه شهیدان که پرچم آنها به زمین مانده می‌روم.

1403-04-14 00:10
228
0
90579

شهید محمد‌جواد آکار در خاطرات خود می‌نویسد: یک روحانی برای ما آجیل سوغاتی آورده بود از طرفی دیگر صدام ملعون هم با آجیل خمپاره و گلوله به ما شیرینی تعارف می‌کرد.

1403-04-11 00:10
315
0
90548
معراجی‌ها؛

تکرار شمیم

سعادت اله ساور علیا، هم‌سنگر شهید رضا صادقلو نقل می‌کند: «در عملیات والفجر مجروحی بود که دستش از بازویش قطع شده بود من او را به پشت جبهه فرستادم. سال‌ها بعد به طور اتفاقی با پدر این شهید والامقام رودررو شدم.»

1403-04-10 00:01
210
0
90535
معراجی‌ها؛

شکستن خط دشمن

همرزم شهید محمدحسن صادقی گفت: با شکستن خط دشمن، می‌خواستم به شهید بگویم می‌خواهم به پشت خط جبهه بازگردم، شهید به همین خاطر مرتبا یادآور می‌شد: نگران نباش ان‌شاءالله اتفاقی نمی‌افتد.

1403-04-07 00:05
262
0
90492

شهید «علی‌اکبر حسین پور» معتقد بود؛ دفاع در مقابل متجاوز وظیفه شرعی ماست و حضور من و امثال من در جبهه لازم است و باید با دشمن تجاوزگر بجنگیم وتا آخرین قطره خون‌مان از مملکت و ناموس‌مان دفاع کنیم.

1403-04-04 00:05
248
0
90454

شهید «علی امبر خیام تهرانی» از سوی بسیج داوطلب جبهه‌های جنگ شد، در جبهه تمام مسئولیت‌های سخت و دشوار را به عهده می‌گرفت، او پس از رشادت‌های فراوان در سوسنگرد به فیض شهادت نایل گشت.

1403-04-02 00:10
237
0
90435

دایی شهید «علیرضا احمدی» نقل می‌کند: روزی که علیرضا با زبان روزه به خط مقدم رفت هر چه اصرار کردند روزه‌اش را باز کند گفت: من می‌دانم شهید می‌شوم به همین دلیل می‌خواهم خدا را با زبان روزه ملاقات کنم.

1403-03-30 00:10
266
0
90408

مادر شهید عبدالله البرزی نقل می‌کند: شبی که قرار بود پسرم به جبهه برود از شوق تا صبح بیدار بود.

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.