مادر طلبه شهید «سید کریم شهید حسینی» نقل میکند: «آن زمان روستا زندگی میکردیم. پسرم شبها وقتی برای نماز شب بیدار میشد هرگز مزاحم کسی نمیشد.»
خواهر شهید حسینعلی ممشلی روایت میکند: «روزی که برادرم برای رفتن به جبهه اعزام میشد هوا بسیار بارانی بود. لحظه آخر رو به من نمود و گفت: هنگامی که من برمیگردم هوا بارانی است.»
شهید براتعلی رجبی در فرازی از وصیتنامهاش مینویسد: «خوهرانم، شما همچون زینب (س) صبر و استقامت و شکیبایی پیشه کنید و فرزندانتان را چنان تربیت کنید که ادامهدهنده خط سرخ شهادت باشند.»
همسر شهید احمد شهرکی نقل میکند: همسرم همواره آرزوی شهادت داشت او حتی قبل از اینکه بخواهد لب به غذا بزند از خداوند آرزوی شهادت میکرد.
شهید «احمد یونسی» در فرازی از وصیتنامهاش مینویسد: «من سپاه را بهعنوان شغل انتخاب نکردم؛ بلکه سپاه را پلی میدانم که مرا به معبودم میرساند و خدا کند که چنین باشد.»
شهید «محمدعلی احمدی» در نامهای به مادرش مینویسد: «مادر مرا از شهادت باکی نیست شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش میکشد. شهادت سرآغاز پایندگی است، نترسم از مرگی که خود زندگی است.»
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.