1396-11-08 11:38
4173
0
49687

شهید محرم وظیفه شناس، پا برهنه در جهه بود و به همین شکل هم شهید شد.

1396-11-07 13:28
5051
0
49633

من،‌یک بسیجی، حمید صلواتی، و رضا محرمی یک تکه نان پیدا کردیم و شروع کردیم به خوردن که یک خمپاره زوزه کشید و آمد و روی سر آن بسیجی منفجر شد. سر او شکاف و درست مثل یک هنداونه که به زمین کوبیده باشند متلاشی شد و خون پاشید روی نان و سر و صورت ما. محرمی خیلی خونسرد گفت: «خدایا،‌ بعد از 4 روز این تکه نان هم بر ما روا نبود؟»

1396-11-05 06:56
4274
0
49586

وقتی داشتند، قبر را آماده می کردند، دو- سه آجر کار شده در مزار شهید موید، کنده شد و ناگهان فردی که قبر را داشت می کند، با جیغ و فریاد، خود را عقب کشید و گفت:  بیایید، بیایید ببینید که این جنازه ، سالمه سالم است.

1396-11-02 15:59
4431
1
49456

غلام تشکری شهید گلستانی، با کیسه گونی خود را به منطقه عملیاتی دفاع مقدس رساند.

1396-10-27 12:34
2294
0
49273

خانواده بهمنی نژاد در محله گرگان جدید سکونت دارند و اهالی این منطقه به خوبی آن ها را می شناسند اما نگارش این کتاب باعث شد تا یاد این شهدای عزیز تا شهرهای دورافتاده کشور عزیزمان هم گسترش پیدا کند.

1396-10-27 06:29
4458
0
49219
چند دقیقه با کتاب «حیران در فراق لیلی»؛

مادری که استخوان پسرش را پس نمی‌داد! + عکس

امیرحسین انبارداران، نویسنده این کتاب در بخش های مختلف با شکستن سیر زمان و روایت هایی از حال و روز خانواده شهید، داستانش را رنگ و لعابی خواندنی داده و خواننده را به خوبی تا پایان همراهی می کند.

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.