1397-12-03 10:12
816
0
61378
سه پرده از زندگی یک آیت‌الله؛

تمجید حسن روحانی از تدریس آیت‌الله مومن

ایشان در آغاز طلبگی در مدارس قم به تدریس اشتغال داشتند. در این باره در خاطراتشان آمده است: «هنگام اشتغال به آموزگاری در دبستان، ماهی 60 تومان به ما شهریه می‌پرداختند و همین میزان، کمک خرج خوبی برای والدینم بود.»

به گزارش گلستان ما به نقل از تسنیم، آیت‌الله مومن پس از 80 سال عمر پرکت در شب گذشته از این دنیا رخت بربستند. در ادامه، به سه بخش از زندگی پرثمر علمی و سیاسی ایشان بیشتر می‌پردازیم.

کوشا در تحصیل، دقیق در تدریس

آیت‌الله محمد دانش‌زاده معروف به مؤمن از جمله آیت‌الله‌هایی بود که اصالتی قمی داشت. ایشان در خانواده‌ای کشاورز با وضعیت مالی متوسط رشد کرد و تحصیلات ابتدایی را در مدارس تعلیمات اسلامی گذراند. ایشان درباره هوش سرشار خود در دوران مدرسه می‌گوید: «در درس ریاضیات کسی بهتر از من نبود. کار به جایی رسید که اگر مسئله‌ای را من نمی‌توانستم حل کنم، معلم هم از عهده‌ی آن برنمی‌آمد. گاه حتی مسائلی را که خودش در خصوص آن‌ها به جواب نمی‌رسید، در اختیار من می‌گذاشت که حل کنم. ... بعد از تحصیلات ابتدایی و گذران کلاس چهارم، شاید سیزده‌ساله بودم که به صورت جهشی کلاس ششم را امتحان دادم.» (ص 34)

ایشان در آغاز طلبگی در مدارس قم نیز به تدریس اشتغال داشتند در این باره در خاطراتشان آمده است: «هنگام اشتغال به آموزگاری در دبستان، ماهی 60 تومان به ما شهریه می‌پرداختند و همین میزان، کمک خرج خوبی برای والدینم بود.» (ص 38)

آیت‌الله مؤمن در دروس حوزوی بسیار کوشا بود و یکی از شاگردان بسیار خوب امام خمینی به شمار می‌رفت که برخی از دروس امام را نیز تقریر کرده بود.[1]ایشان علاوه بر امام خمینی، در دروس آیت‌الله محقق داماد و مرتضی حائری و علامه طباطبایی سال‌ها حاضر شد و از این اساتید بهره‌های زیادی برد.

آیت‌الله مؤمن بنا به سنت حوزوی از همان ابتدا تدریس دروس سطوح پایین‌تر را آغاز کردند. این روند سال‌ها ادامه داشت و ایشان در سال‌های دهه 40 و 50 یکی از اساتید مبرز سطوح عالی در قم بودند که شاگردان زیادی نیز از دروسشان استفاده می‌کردند. یکی از این شاگردان دکتر حسن روحانی است. آیت‌الله مؤمن در کتاب خاطراتش در این باره می‌گوید: «یک دوره به خاطر دارم که آقای دکتر حسن روحانی در درس رسائل بنده که مبحث برائت و اشتغال را می‌گفتم، شرکت کردند.

یکی از برادران خوش‌فهم که قبلاً مبحث برائت و اشتغال کتاب رسائل را خوانده بود، مجدداً در درس بنده شرکت کرد و به ما انس گرفت و استصحاب را که نزد اساتید معروف می‌رفت، رها کرد و به درس من آمد. آن سال تا آخر سال مشغول برائت و استصحاب بودیم تا اینکه آقای حسن روحانی که با آقای ناظم‌زاده هم بحث بود، با هم تبانی کردند که در درس رسائل بنده شرکت نکنند! هدفشان این بود که با این کار مرا وادار کنند که از ابتدای مبحث «قطع و ظن» برای آنان تدریس کنم. تصورشان این بود که با تعطیل کردن درس، درس تشکیل نخواهد شد و یا اگر هم بشود، شاگردی که بنده به او دلگرم باشم، نخواهد داشت. من هم عذر آوردم که آقای محترمی در درس ما شرکت می‌کند که استصحاب را نزد دیگران می‌خوانده و رها کرده و نزد ما آمده است؛ لذا باید خودم را با برنامه‌ی ایشان تنظیم کنم. آن دو بزرگوار هم ابراز کردند که ما شرکت نمی‌کنیم! گفتم: مختارید! چند روز درس استصحاب را برای همان یک طلبه می‌گفتم. آقای روحانی و ناظم‌زاده وقتی دیدند که حریف ما نشدند، مجدداً در درس ما شرکت کردند. آقای روحانی یکبار به بنده گفت: شما به خاطر دقتی که در مقام تدریس دارید، ما را به خودتان و این شیوه‌ی تدریس عادت داده‌اید و طوری شده است که ما به هر درس دیگری که می‌رویم، نمی‌پسندیم.» (صص 100-101)

امام خمینی به آیت‌الله مومن چه گفت؟

آیت‌الله مؤمن پس از آیت‌الله جنتی، باسابقه‌ترین فقیه شورای نگهبان بودند. ایشان از سال 62 در شورای نگهبان عضویت داشتند. ایشان درباره عضویت در شورای نگهبان می‌گویند: «در ششمین سالی که عضو شورای نگهبان بودم، حضرت امام رحلت فرمودند؛ وقتی ایشان در شب 14 خرداد 1368 از دنیا رفتند، حدود 40 روز از دوره‌ نخست عضویت ما در شورای نگهبان باقی مانده بود. بنده قصد داشتم که در دوره‌ دوم از عضویت خودداری کنم و حتی دوره‌ نخست نیز تمایلی به این کار نداشتم ولی حاج‌احمدآقا خمینی به بنده تلفن و ابراز کردند که خوب است بنده عضو عضو شورای نگهبان باشم؛ لذا کسی را به عنوان واسطه خدمت امام فرستادم اجازه بگیرند که بنده در قم مشغول کارهای علمی باشم اما حضرت امام (ره) اجازه نفرمودند. حاج احمد آقا به بنده گفت وقتی به امام عرض کردم که آقای مؤمن می‌خواهند درس بخوانند، فرمودند: «می‌خواهد درس بخواند که چه؟ برای اینکه خدمت به اسلام بکند؟ خُب! این سفره‌ گسترده! بفرما خدمت به اسلام کن!»

خلاصه اینکه بنده ناگهان شنیدم که ابلاغم را رادیو خواند؛ با اینکه خودم راضی نبودم ولی امر امام لازم‌الاطاعه بود. شش سال از این ماجرا گذشت و امام دار فانی را وداع گفتند.

در اوایل رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای باز هم مترصد بودم که از شورای نگهبان کناره‌گیری کنم ولی شرایط را مناسب ندیدم؛ البته مقام معظم رهبری هم چیزی به ما نفرموند. ما در شورای بازنگری قانون اساسی و درگیر آن بودیم که ناگهان پاسدارها خبر دادند که ابلاغ بنده را در خصوص انتخاب مجدد برای عضویت در شورای نگهبان از رادیو خوانده‌اند. بنده خدمت آیت‌الله خامنه‌ای عرض کردم که شما با بنده صحبتی در این خصوص نفرمودید. فرمودند: «من مسلَّم گرفته بودم که شما هستید.»

دوره‌ دوم عضویتم در شورای نگهبان هم تا سال 1374 به درازا کشید. برای دوره‌ سوم، بنده نامه‌ای خدمت آقا نوشتم که ایشان موافقت کنند بنده در شورا نباشم ‌ولی به هر حال مورد قبول واقع نشد و از اطراف هم از طریق دفتر مقام معظم رهبری و نیز آقای هاشمی رفسنجانی و همچنین خود فقها و حقوقدانان شورای نگهبان فشار آوردند و حتی برای مقام معظم رهبری نامه نوشتند که مؤمن حتماً باید عضو شورای نگهبان باشد!»[2]

بعدها و در سال 88 و در جلسه نمایندگان ستادهای انتخاباتی با رهبر انقلاب، ایشان در پاسخ به انتقادات مرتضی الویری و دیگران علیه شورای نگهبان گفتند: «اگر در این نظام نتوان به کسانی مانند آیات مؤمن و جنتی اعتماد کرد، به هیچ فرد دیگری هم نمی‌‌توان؛ چرا که آن‌ها برای بردن و آوردن کسی، دینشان را از دست نمی‌دهند.»

اذعان به شخصیت علمی رهبر انقلاب

آیت‌الله مؤمن یکی از شخصیت‌های بسیار شناخته‌شده حوزه‌های علمیه از نظر سطح سواد بالای فقهی و علمی بودند که قاطبه منتقدان و نیز موافقان جمهوری اسلامی به این موضوع اذعان دارند.

ایشان یکی از اعضای حاضر در مجلس خبرگان در سال 68 بودند و قصه آن روزهای پرتب و تاب را بارها روایت کرده بودند. ایشان در یکی از مصاحبه‌هایشان می‌گویند: «بنده درآن دوره غیر از این که عضو شورای بازنگری قانون اساسی بودم، عضو هیئت رئیسه خبرگان هم بودم. به من گفتند به همه خبرگان تلفن کن که فردا ساعت هشت صبح ـ روز 14 خرداد ـ همگی به تهران بیایند، منتهی نگو که حال امام وخیم شده است، بلکه بگو موضوع مهمی است و همه باید بیایند. من با تلفن دفتر امام با همه خبرگان در سراسر کشور تماس گرفتم و تقریباً تا مغرب همه آن‌ها را پیدا و برای شرکت در جلسه فردا دعوتشان کردم.

نماز جماعت مغرب وعشا درهمان محوطه بیمارستان خوانده شد. ساعت 10:20 دقیقه شب بود. نماز عشا را خوانده بودیم و داشتیم صحبت می‌کردیم که مرحوم حاج احمد آقا آمد و گفت که امام از دنیا رفته‌اند. قرار شد به کسی نگوییم. مردم دم در حسینیه جماران جمع شده بودند که چه کار کنیم؟ به آن‌ها گفته شد داخل حسینیه بروید و برای شفای امام دعا کنید. قرار شد خبر رحلت امام را در اخبار ساعت هفت صبح فردا اعلام کنند. بعد به مجلس شورای اسلامی سابق رفتیم و حضرت آیت الله خامنه‌ای وصیت‌نامه حضرت امام را خواندند. سراسر جلسه گریه بود. تا ظهر جلسه به این شکل برگزار شد. قرار شد غیر از اعضای خبرگان همه بروند و اعضای خبرگان بعد از ظهر و پس از صرف ناهار، تشکیل جلسه بدهند.

بعد از ظهر که جلسه برگزار شد، تقریباً اکثر اعضای خبرگان رهبری حضور داشتند. بحث شورایی یا فردی بودن رهبری مطرح شد. هر چند اعضای هیئت بازنگری به این نتیجه رسیده بودند که رهبری باید فردی باشد، هنوز اصل بازنگری شده 107 به تصویب مردم نرسیده بود. در این مورد بحث و نهایتاً رأی‌گیری شد و اکثریت به فردی بودن رهبری رأی دادند. حالا سئوال این بود که آن فرد چه کسی باشد؟ قبلاً هیچ صحبتی در باره این که چه کسی رهبر باشد نشده بود. بحث در این باره بیش از سه ربع ساعت طول کشید. درآن جلسه از قول حاج احمد آقا مطرح شد که وقتی آقای خامنه‌ای به سفر کره شمالی رفته بودند، ایشان همراه امام تلویزیون تماشا می‌کردند. مرحوم حاج احمد آقا گفته بود ایشان برای ریاست جمهوری صلاحیت دارد و امام گفته بودند برای رهبری هم صلاحیت دارد. چند نفری هم اعلام کردند آن‌ها هم از امام، مشابه این حرف را شنیده‌اند.

به هرحال بعد از این که نام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برده شد، ایشان با جدیت فرمودند قبول نمی‌کنم، نمی‌توانم بپذیرم و اجازه گرفتند تا بیایند و پشت تریبون صحبت کنند. آمدند و گفتند من حاضر به قبول این منصب نیستم...و در ادامه در تبیین علت این دیدگاه خودشان، مطالب دیگری را هم فرمودند و نهایتاً سخن خود را تمام کردند و رفتند و روی صندلی خود نشستند، اما کسی به این حرف‌ها گوش نکرد و تقریباً همه ما گفتیم صلاحیت دارید و باید قبول کنید!

یادم هست آقای آذری قمی بلند شد و صحبت کرد که شما صلاحیت دارید رهبر نظام باشید و بیخود نفی صلاحیت خودتان را نکنید. آقای خامنه‌ای بسیار مؤدبانه ـ همان طور که ذاتی ایشان است ـ گفت: «آقای آذری! خود شما اگر من حکمی بکنم عمل می‌کنید؟» آقای آذری گفت: «بله، حکم ولی امر است و وظیفه شرعی‌ام است که عمل کنم».

خلاصه تعداد افرادی که معتقد بودند آقای خامنه‌ای باید این مسئولیت را بپذیرد بسیار زیاد شد و ایشان در حال نارضایتی سکوت کرد و رأی‌گیری شد. گمانم آن موقع افراد خبرگان 83 یا 84 نفر بودند. در رأی دادن برای تعیین رهبری ـ که شورای نگهبان تصویب کرده و به تأیید حضرت امام هم رسیده بود ـ آمده است حتماً باید سه‌چهارم اعضای خبرگان حضور داشته باشند و رأی بدهند، یعنی علی‌القاعده می‌بایست 63 نفر رأی‌ می‌دادند. بنده‌ای که منشی هیئت رئیسه بودم، شمردم و بیش از چهارپنجم رأی داده بودند، یعنی بیشتر از حد لازم قانونی. مسئله تمام شد و ایشان رهبر نظام شد.»[3]

بلافاصله پس از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای جلسات فقهی در دفتر ایشان و با حضور علمای مختلف برگزار می‌شود. آیت‌الله سیدجعفر کریمی، از فقهای برجسته و تنها وصی شرعی زنده امام خمینی در این باره می‌گوید: «بعد از مدتی از انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری انقلاب، شورایی در بیت رهبری تشکیل شد که در این جلسه خیلی از مسائل که مورد نیاز حکومت بود مطرح می‌شد. اوایل در آن شورا مرحوم مهدوی کنی، امامی کاشانی، هاشمی شاهرودی، رضوانی، جنتی، مرحوم خزعلی و آقای مؤمن شرکت می‌کردند. این جلسات شورا شب‌های پنج‌شنبه برگزار می‌شد. ابتدا صبح پنج‌شنبه بود و بعد تبدیل شد به شب پنج‌شنبه و مسائل مورد نظر مطرح و تصمیم‌گیری می‌شد.»[4]

آیت‌الله مهدوی کنی نیز یکی از اعضای حاضر در این جلسه بودند که درباره سال‌های دهه هفتاد و مطرح شدن بحث مرجعیت آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویند: «آقایان جامعه مدرسین در قم 7 نفر را گفتند و ما در تهران به عنوان جامعه روحانیت 3 نفر را معرفی کردیم. با تفاوت‌هایی که افراد از نظر علمی داشتند، ما دیدیم یکی از کسانی که می‌تواند در جایگاه مرجعیت قرار بگیرد، آیت‌الله خامنه‌ای هستند. بعضی از دوستان ما در جامعه مدرسین کمی روی این موضوع تشکیک کردند، ولی بعد که به‌تدریج پیش رفتیم و مخصوصاً در جلسات شب‌های پنجشنبه که در محضر ایشان بحث‌های فقهی می‌شد، این موضوع آشکارتر شد. شاید آقای مؤمن و چند نفر دیگر، اوایل شک می‌کردند، ولی بعد که در آن شب‌ها نظرات فقهی ایشان مطرح شد، آقایان کاملاً ایمان پیدا کردند که ایشان فقیه بسیار خوبی است. ایشان هم حافظه فوق‌العاده‌ای دارد و هم نظرات خیلی خوبی. بسیار خوش‌فکر و خوش‌تحلیل هستند.[5]

همان‌گونه که آیت‌الله مهدوی کنی گفتند بعد از این جلسات، آیت‌الله مومن با شخصیت علمی رهبر انقلاب هرچه بیشتر آشنا شدند و بارها نیز به این موضوع اشاره کردند. آیت‌الله مومن در مصاحبه‌ای درباره شخصیت علمی آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویند: «این جلسات برگزار شد و مباحثه‌های علمی و فقهی بین فقها و آیت‌الله خامنه‌ای شکل گرفت، بر همه کسانی که در آن جلسات شرکت کرده بودند، روشن و قطعی شد ایشان در حوزه اجتهاد توانمند هستند و از نظر علمی، شخصیتی بسیار ارزشمند دارند و در تمام ابواب فقه از ملکه اجتهاد برخوردار هستند.»[6]

پی‌نوشت:

[1]- سنت تقریرنویسی در حوزه بدین معناست که شاگرد درس استاد را یادداشت می‌کند و اگر نکاتی به ذهنش برسد در یادداشت‌ها اضافه می‌کند و پس از عرضه و تأیید استاد، این یادداشت‌ها منتشر می‌شود. بسیاری از کتب حوزوی به این شکل نگارش یافته است.

[2]-http://www.shafaf.ir/fa/news/65644/

[3]- https://www.farsnews.com/news/13930310000829/

[4]- https://tn.ai/1624086

[5]- https://www.farsnews.com/news/13900913000245/

[6]- https://tn.ai/1624086

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.