درحالیکه در قرن ۲۱ مداخلات نظامی دیکتاتوری با نقش رسانهها گرهخورده است؛ اما کارشناسان سیاسی و فعالان رسانهای گلستان معتقدند در جنگ ۱۲ روزه قدرت نرم آمریکا برای فروپاشی هویت ایرانی شکستخورده است.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «گلستان ما»؛ جنگ ۱۲ روزه اخیر، تنها یک درگیری نظامی مقطعی نبود؛ بلکه نمایش عینی و پرهزینهای از نبرد تمامعیار قرن بیست و یکم بود.
جنگ روایتها و استعمار فکری، در این عرصه، حقایق تلخِ میدان نبرد، در دوگانگی آشکار رسانههای سلطهگر، وارونهسازی شد.
آمریکا و رژیم جعلی اسرائیل، با تزریق مستمر اطلاعات مغرضانه، تلاش کردند تا جنایات کودککشی و نسلکشی در غزه را کماهمیت جلوه داده و اقدامات دفاعی ایران را بهعنوان «شرارت» معرفی کنند.
اگر پشتوانه لایتغیر و سیاسی آمریکا در عملیات رژیم صهیونیستی در غزه، لبنان و حتی خاک ایران نبود، این غده سرطانی مدتها پیش از صحنه بینالملل حذف شده بود.
این تقابل آشکار، یکبار دیگر اثبات کرد که گزاره دشمنی آمریکا باهویت و مردم ایران، یک واقعیت عینی و غیرقابلانکار است؛ دشمنی که تا نابودی کامل مفهوم ایران مستقل ادامه خواهد داشت.
این شناخت بنیادین، موتور محرک اصلی برای اتحاد و انسجام ملی در میان مردم ایران با هر سلیقه و عقیدهای شد.
مقام معظم رهبری در این برهه حساس، نهتنها بهعنوان فرماندهی دفاع از تمامیت ارضی، بلکه بهعنوان نماد این ایستادگی، مردم را حول محور دفاع از ایرانگرد هم آورد.
ازاینرو، استکبارستیزی به محوری بنیادین در تقویت هویت ملی تبدیل شده است؛ هویتی که اکنون باید با ترویج فرهنگ پشتیبانی از اقتصاد ملی و تولید داخلی تقویت شود تا در برابر سلطه اقتصادی استکبار تاب بیاورد.
مقابله با این دشمن واحد، نیازمند بهکارگیری شیوهها و قالبهای نوین در فضای مجازی است تا اتحاد ملی نه فقط در میدان عمل، بلکه در قلب جنگ اطلاعاتی نیز به نمایش گذاشته شود.
مقابله با دروغ غرب نیازمند جبهه رسانهای همافزا است
حسین کریمی، تحلیلگر مسائل سیاسی با تأکید بر تحولات قرن بیست ویکم، اعلام میکند که بُعد اصلی و تعیینکننده پیروزیها و شکستها، اکنون در ابزارهای تبلیغاتی و نفوذ رسانهای تعریف میشود.
وی تصریح میکند: دشمنان ما، بهویژه آمریکا و غرب، از ابزارهای نوین فضای مجازی و شبکههای رسانهای بهره میبرند تا جنگهای خود را پیش ببرند. این تبلیغات، مهمترین عامل در تعیین نتایج جنگها و شکستهاست.

کریمیاول در تشریح عملکرد رسانههای غربی، بیان میکند که شرایط بهگونهای طراحی میشود که طرف مهاجم، با استفاده از بنگاههای تبلیغاتی مانند صدای آمریکا، خود را در مقام مدافع و طرف مقابل را بهعنوان تروریست معرفی کند.
این تحلیلگر معتقد است که اهداف واقعی دشمنان از طریق همین القائات رسانهای به ملتها تزریق میشود؛ القایی مبنی بر اینکه اقداماتشان برای سرکوب تروریستها و حفظ نظمی است که خود تعریف کردهاند.
این تحلیلگر با اطمینان از تسلط رسانهای غرب، میگوید: میتوانیم بگوییم امروز در جنگها، بالای پنجاهدرصد کار را امپراتوری رسانهای دشمن پیش میبرد و اگر این فضا در اختیارشان نباشد، قطعاً به اهدافشان نخواهند رسید.
وی با اشاره به جنگ تحمیلی، نقش ابزار رسانه را بهوضوح نشان میدهد که چگونه توانست متجاوز را صلحطلب و کشوری که مورد تهاجم قرار گرفته را جنگطلب جلوه دهد.
بهعنوان الگوی موفق در نبرد رسانهای، کریمیاول به عملکرد حماس اشاره میکند و میگوید: یکی از عوامل پیروزی حماس، استفاده خوب از رسانه و فضای مجازی بود.
وی تأکید میکند که تصاویر پخششده از مظلومیت مردم، ایستادگی آنها و کودکان در میان خرابهها، بهسرعت در دنیا پخش شد و افکار عمومی را متوجه حقانیت آنان ساخت. این قدرت رسانهای باعث شد که تودههای مردم در سراسر جهان، از لندن تا استرالیا، به حمایت از فلسطین برخاسته و غرب را مجبور به اجرای شعارهایی مانند صلح غزه کند تا فضای منفی ایجاد شده علیه اسرائیل کاهش یابد.
کریمیاول با نگاهی به تحولات اخیر، به دوگانگی آشکار در پوشش رسانهای مسئله هستهای اشاره میکند: زمانی که ترامپ از آغاز مجدد آزمودنهای زیرزمینی هستهای سخن میگوید، این موضوع عادی جلوه میکند، اما زمانی که ایران به دنبال استفاده پزشکی و کشاورزی از انرژی هستهای است، شبکههایی مانند اینترنشنال و بیبیسی آن را بزرگنمایی کرده و القا میکنند که ایران نباید این توانمندی را داشته باشد.
وی این رویه را نتیجهٔ کارکرد بنگاههای رسانهای قدرتها میداند که حتی صلحآمیزترین علوم را نیز برای اهداف تبلیغاتی خود مصادره میکنند.
تحلیلگر مسائل سیاسی با انتقاد از وضعیت موجود، راهبرد مقابله را در ایجاد انسجام و اتاق فکر واحد میان رسانههای جبهه مقاومت و کشورهای همسو میداند.
کریمیاول تأکید میکند که این جبهه باید فعال باشد تا ملتها بدانند آنچه از طریق رسانههای طرفدار استکبار پمپاژ میشود، دروغی بیش نیست.
او با تأکید بر تمایز اهداف، تصریح میکند: ما دنبال کشتارجمعی نیستیم، بلکه به دنبال کاربرد انرژی هستهای در کشاورزی، درمان سرطان و... هستیم؛ این باید القا شود.
وی میافزاید: رسانههای ملی باید با کشورهای غیرمتعهد و همسو ارتباط گستردهای برقرار کرده و این جبهه رسانهای را در مقابل مستکبرین ایجاد کنند.
کریمیاول در پایان این پرسش را مطرح میسازد که چگونه است آمریکا که اولین کشور استفادهکننده از سلاح هستهای در هیروشیما و ناکازاکی بود، امروز باوجود پیمان عدم اشاعه، رسماً اعلام میکند که به آزمایشهای خود ادامه میدهد؛ این دوگانگی باید توسط کشورهای غیرمتعهد و همسو آشکارسازی و تبلیغات دشمنان خنثی شود تا ذهن ملتها برای مقابله با تهدیدات ناشی از این دروغپردازیها بسیج گردد.
از استعمار کلاسیک تا جنگ ترکیبی نوین
حسین پایین محلی، کنشگر سیاسی، با نگاهی تاریخی به این تحولات، تأکید کردهاند که برای مقابله با سلطه نوین، باید ریشههای تاریخی این پروژههای رسانهای دشمن را شناخت و با هوشیاری تاریخی ایستادگی کرد.
وی ابراز داشت: این تحول ساختاری، از رسانههای یکطرفه مانند رادیو و تلویزیون آغاز شد، همانطور که پستمن حدود ۴۰ سال پیش پیشبینی میکرد، رسانه تعیینکننده بستر اجتماعی است و این بستر اکنون به شکل شبکههای فردی و دوسویه درآمده است. امروز هر فرد میتواند با ابزاری در دست، یک شبکه فعال ارتباطی ایجاد کند و این، مرزهای سنتی اطلاعرسانی را درهمشکسته است.

هنر و هالیوود؛ ابزارهای بزک استعمار
پایین محلی معتقد است که نظام سلطه از این ظرفیت جدید، بهویژه از طریق ابزارهای هنری چون سینمای هالیوود، برای نهادینهکردن استعمار و بزککردن چهرهٔ اشغال استفاده میکند. هدف، جهتدهی فرهنگی و آمادهسازی نخبگان برای پذیرش سلطه است.
وی افزود: این عملیات تنها در حوزه فرهنگ محدود نمیشود؛ بلکه در عرصههای میدانی نیز با طراحی انقلابهای رنگی و پشتیبانی از جنبشهای اجتماعی هدفمند علیه کشورهای مستقل تبلور مییابد. نمونهای که اخیراً شاهد بودیم، استفاده از شعار زن زندگی آزادی است؛ شعاری که طبق گزارشها، مدل اجرایی آن در سودان منجر به خونریزیهای گسترده شد.
رسالت جبهه در عصر جنگ ترکیبی
کنشگر سیاسی تأکید میکند که در شرایط کنونی که جنگ ماهیت ترکیبی یافته و رسانه در آن پیشتاز است، حفظ ویژگی جبهه بودن جامعه امری حیاتی است. او با اشاره به نمونههای سانسور تاریخی، تصریح میکند: رسانههای بزرگ گاه یک اتفاق کوچک را بزرگ میکنند و گاهی رخدادهای بسیار بزرگ را کوچکنمایی یا سانسور میکنند.
وی به دو مثال بارز از این سانسور استراتژیک اشاره میکند: پوشش ضعیف یا حذف راهپیمایی عظیم اربعین در بسیاری از رسانههای غربی و همچنین سانسور نتایج ضربات کوبندهای که بر پیکر اسرائیل در نبردهای اخیر وارد آمد.
پایین محلی بیان کرد: این پیشتازی رسانه، سابقهای تاریخی دارد؛ همانطور که در دوران دفاع مقدس، صدای آهنگران توانست نسل انقلابی را به حرکت وادار کند؛ بنابراین، هوشیاری در برابر دستکاری رسانهای، عین حفظ استقلال ملی در این نبرد ترکیبی است.
ضرورت بازتعریف نقش افکار عمومی در بحرانهای ژئوپلیتیک
مصیب کوهی، فعال رسانهای گلستان، با تأکید بر تکامل پارادایمهای درگیری، معتقد است: در عصر حاضر، جنگ دیگر محدود به میدان نبرد فیزیکی نیست؛ بلکه عرصه اصلی نزاع، جنگ ترکیبی است که در آن رسانههای دیداری، شنیداری و پلتفرمهای پیشرفته دیجیتال، محور عملیات روانی محسوب میشوند.
کوهی بیان کرد: این عملیات پیچیده، نه صرفاً پیشدرآمد، بلکه تداوم زیرکانه جنگ نظامی است و هدف غایی آن، شکلدهی و جهتدهی به افکار عمومی جهانی است.
وی افزود: جنگهای نوین رسانهای در دوران کنونی، با استفاده از ترکیب شبکههای رسانهای و بهرهگیری از ابزارهای فناورانه پیشرفته، ساختاری چندلایه یافتهاند.
این فعال رسانهای خاطرنشان کرد: این جنگها ابتدا با عملیات پیچیده جنگ روانی آغاز میشوند که خود دارای پیچیدگیهای تکنیکی خاصی هستند؛ این عملیات در حین درگیری نظامی و به شکلی گستردهتر پس از آن، با هدفگذاری دقیق بر شکافهای اجتماعی، تداوم مییابند.
کوهی خاطرنشان کرد: نقش رسانه در این معادلات به شکلی بنیادین تغییر کرده است، ظهور پلتفرمهای پیشرفته با بهرهگیری از دانش نوین هوش مصنوعی و تحلیل کلاندادهها، توانایی تأثیرگذاری رسانه در ایجاد، تشدید یا فروکاستن بحرانها را بهشدت افزایش داده است.
وی افزود: در سالهای اخیر، ماهیت این تأثیرگذاری به نقطهای بسیار پیچیدهتر رسیده که تأثیرات آن کیفیتاً متفاوت از قرون گذشته و حتی دهههای اخیر است.
این فعال رسانهای متذکر شد: بسیاری از نظریهپردازان و اندیشمندان ژئوپلیتیک بر این باورند که رسانهها در این چارچوب، اغلب بهجای ایفای نقش در جهت کاهش بحرانها، حفظ صلح و توسعه امنیت بینالمللی، به ابزاری کارآمد در خدمت استمرار بحران و تسهیل جنگ تبدیل شدهاند.
سوگیری رسانههای جریان اصلی و ضرورت استراتژی متقابل
کوهی بیان کرد: عملکرد رسانههای غربی در منازعات اخیر خاورمیانه، نمونهای آشکار از این بهرهبرداری راهبردی است، این رسانهها به طور سیستماتیک از بحرانها به نفع تثبیت منافع دولتمردان غربی بهرهبرداری کردهاند که این امر مستقیماً با آرمانهای صلح و شفافیت در تضاد است.
وی افزود: این وضعیت، ضرورت تعیین مرزهای جدید استراتژیک برای نقش رسانه در بحرانسازی در برابر بحرانزدایی و حفظ امنیت بینالمللی را بیشازپیش نمایان میسازد.
این تدوینکننده و کارگردان رسانهای یادآور شد: در این تقابل، تدوین و اجرای راهبردهای فعال برای رسانههایی که در جبهه مقاومت تعریف میشوند، امری حیاتی است.
کوهی افزود: این رسانهها باید تمهیدات مطلوبتری را در مقابل تاکتیکهای پیچیده و بحرانزای نوین اتخاذ کنند و با ارائهٔ تحلیلهای عمیق و مبتنی بر واقعیتهای میدانی، افکار عمومی جهانی را از تحولات حقیقی و حقایقی که در پردهٔ جنگ روایت نمیشوند، آگاه سازند.
انتهای خبر/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد