شهید علیرضامهاجر وطن در وصیت نامه خود خطاب به خواهرش گفت : زینب زمان باش و حجاب ،عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خود قرار بده.
به گزارش گلستان ما به نقل از گل رامیان ، شهید علیرضا مهاجر وطن در تاریخ 1347 در روستای شیرآباد خان ببین از توابع شهرستان رامیان دیده به جهان گشود و در سن 18 سالگی عازم جبه های میدان حق علیه باطل شتافت و در عملیات کربلای 5 در شلمچه در سال 1365 به درجه رفیع شهادت نائل شد.
وصیتنامه شهید
به نام خداوند متعال و یگانه و با سلام و درود فراوان به حضرت مهدی(عج) و نائب بر حقش خمینی بت شکن و درود و سلام فراوان برخانواده های شهدا و شهیدان ،از شهیدان صدر اسلام گرفته تا شهدای کربلای ایران و سلام بر خانواده های شهدا .
حال که قدم بسوی جبهه میگذارم ،می خواهم چند سخن بطور مختصر بگویم تا شاید مورد قبول خدا قرار گیرد .
هدفی که داشتم بسوی جبهه بروم ، بتوانم به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی بت شکن لبیک بگویم و دیگری دفاع از مرزهای کشور جمهوری اسلامی چون قدم به قدم این خاک با خون شهیدان پاک شده است.
اکنون ما در راهی می رویم که حسین(ع) و یارانش رفتند ما هم باید با تقوای زیاد و ایمانی راسخ راهشان را ادامه بدهیم و در کربلا ایران پرچمدار اسلام و در نهایت یک رزمنده مبارز باشیم.
بعد از شهادت من در تشییع جنازه ام ذکر خدا داشته باشید و مبادا در شهادتم بدگویی به انقلاب اسلامی و امام عزیز بکنید چون که درخت اسلام برای بار و رشد نیاز به خونهای فراوانی دارد و ما باید درخت اسلام را با خون خود سیراب کنیم .
بخدا قسم این را بگویم هروقت چشم گنه کار من به مادران شهدا می افتاد من نمی دانستم چه بگویم چون آنها داغ دیده هستند و هر وقت چشمشان به ما جوانان می افتاد و داغ آنها تازه تر می شد چون آرزو داشتند که فرزندانشان را در لباس دامادی ببینند .
و ای پدر مهربان و گرامی خودم سلام گرم خود را به شما می رسانم و از راه دور دست مبارک شما را می بوسم و بر این بوسه افتخار میکنم و هرچند که همیشه برای تو یک مزاحم بودم ، باید مرا ببخشی ولی بعد از من باید بگویی که این وظیفه من است که پسرم را به جبهه فرستادم و تو باید در روز قیامت در برابر خداوند شرمنده نباشی ، تو باید با صبر و استقامت درس صبر و پایداری به دیگران بیاموزی .
پدرجان هر جا که دوست دارید مرا بخاک بسپارید و نظر من در گلستان شهدای شیرآباد می باشد .
تو ای مادر گرامی خودم سلام . می دانم که شبها خواب را بر خود حرام کردی تا من را به این مرحله رساندی و من را با مشکلات تمام بزرگ کرده ای و حالا هم افتخار کن که چنین فرزندی را داشتی و آن را فدای اسلام و قرآن کردی و بعد از من زیاد اشک نریز چون هرگونه افسردگی و ناراحتی شما مطمئنا باعث عذاب روح من می شود و می دانم مادر تو مرا خیلی دوست داشتی و خدا مرا از شما بیشتر دوست دارد ،مادر گرامی خیلی آرزوی شادی مرا داشتی ولی خدا بیشتر از تو آرزو دارد و بالاخره مرا عفو کن .
ای برادرانم سلام خودم را به شما می رسانم چون کوه در مقابل مشکلات کوشا باشید و اگر می توانید در تشییع جنازه من شرکت و هیچگونه نگرانی نداشته باشید و از شما می خواهم که در سر قبرم یک پرچم سیاه و پرچم جمهوری اسلامی نصب کنید.
و ای خواهر عزیزم سلام گرم خودم را به تو می رسانم و بعد از من گریه و زاری نکن و لباس عزا نپوش و تو زینب زمان باش و خواهری هستی که از همه دل سوخته تر .
حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خود قرار بده .
در پایان از دوستان و همکلاسی هایمان و دبیران گرامی خودم و از تمام فامیلهای وابسته تقاضای عفو و بخشش میکنم.
والسلام
علیرضا مهاجر وطن 20/11/1365
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
به امید پیروزی رزمندگان اسلام
انتهاي پيام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد