شهید «قربان فرجی» در وصیتنامهاش نوشت: ای خدای بزرگ ما را یاری کن تا بتوانیم راه خونبار شهدایمان را ادامه دهیم و تا آخرین نفس از انقلاب اسلامی دفاع کنیم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «گلستان ما»، شهید قربان فرجی با مسئولیت واحد تخریب لشکر ۲۵ کربلا در عملیاتهای کربلای ۵ در سال ۱۳۶۵ در سن ۲۳ سالگی در شلمچه به جمع یاران سیدالشهداء پیوست.
زندگینامه سردار شهید:
شهید فرجی یکی از روزهای سال ۱۳۴۲ در روستای آغوزدره از توابع شهرستان بهشهر مازندران در آغوش پر مهر مادر جای گرفت. روزهای پرنشاط کودکی را در جمع خانواده سپری کرد و بعد از اخذ مدرک ابتدایی جهت ادامه تحصیل به بندرگز مهاجرت نمود سال سوم راهنمایی با اندیشههای والای امام آشنا شد و فعالیت سیاسی انقلابی خود را به رهبری پیری فرزانه انقلاب آغاز کرد.
بعد از پیروزی انقلاب و شکوفائی این نهضت عظیم به عضویت بسیج درآمد آنگاه سبزپوش دشت شقایق سپاه پاسداران شد و به همراه ۲۲ نفر از فعالترین جوانان شهر سرپرستی سپاه بندرگز را بر عهده گرفت. آموزش نظامی را در جنگل البرز و کوهستان هزار جریب به پایان رساند.
در عملیاتهای بسیاری در مناطق جنوب و غرب کشور ایران در طول سالهای دفاع مقدس شرکت کرد. قربان فرجی با مسئولیت محور دو از واحد تخریب لشکر ۲۵ کربلا در عملیاتهای کربلای ۵ در سال ۱۳۶۵ در سن ۲۳ سالگی در شلمچه به جمع یاران سیدالشهداء پیوست.
وصیتنامه سردار شهید:
من المومنین رجال صدقوا ما عهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلو تبدبلا «احزاب ۲۲»
برخی از مومنان بزرگ مردانی هستند، که بعهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند. پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند، تا برای اسلام شهید شدند و برخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.
الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو اناالله و اناالیه راجعون. «بقره۱۶۵»
پس از حمد و ستایش بر خلاق جهان، شهادت میدهم که او خدای یگانه است و جز او خدای یگانه است و به جز او خدای دیگری نیست. خدایی که خلق کرد انسانها را، و میراند و زنده میکند، برای پاداش اعمال نیک و بد انسانها در روز قیامت. شهادت میدهم، حضرت محمد(ص) فرستاده او خاتم پیامبران است.
علی (ع) امیرمومنان حجت و دلیل بر، جدائی مومن از کافر است. شهادت میدهم که یازده فرزندش برای هدایت بشر آمدهاند. و آخرین آنها حضرت صاحب الزمان(عج) است که آخرین ذخیره خداوند در پشت پرده غیبت بوده الهیبسر میبرد و روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل میکند و شهادت میدهم که امام خمینی(ره) نائب بر حق حضرت مهدی(عج) و ولیفقیه میباشد.
خدایا ترا شکر میکنم که مرا از پوچها و ناپایداریها و خوشیها آزادم نمودی و شایستگی جنگیدن در راه خودت را بر علیه کافران عنایتم فرمودی…
پس از هر چیز امیدوارم که این خونهایی که از بدنهای این جانبازان اسلام میریزد برای هر چیز بیشتر مستحکم شدن پایه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در تمام دنیا باشد.
از خداوند میخواهم که این شهیدان را از پدر و مادر و تمامی خانوادههای شهدا و ملت شهید پرور قهرمانایران قبول بفرماید و ثمره این خونهای شهیدان باعث شود تا این دست نشاندههای ابر قدرته و خود این ابر قدرتها و بخصوص خود شیطان بزرگ آمریکا و اسرائیل را از صحنه روزگار محو نماید امیدوارم که این انقلاب تا انقلاب حضرت مهدی(عج) ادامه داشته باشد و فرماندهاش نائب بر حقش امام خمینی باشد.
ای مردم مسلمان بیتفاوت نباشید هر کدام به دست خود تا میتوانید بکوشید یا در جبهه یا در پشت کمک به جبههها یا در کارخانهها و کشاورزی در کشتزارها و معلم مدرسه و روحانی در اجتماع و همه مردم در صحنه تا میتوانید فعالیت کنید این انقلاب را به پیروزی کامل برسانید که مقدمه برای انقلاب جهانی حضرت بقیه الله(عج) میباشد.
چند کلمه با پدر بزرگوارم: پدرم عزیزم میبخشید که نتوانستم عصای دست پیری شما بشونم آن زحمتهای که برایم کشیدی آرزوی داشتی که روزی زحمتهای شما را جبران کنم ولی از آنجائی که حکم جهاد از طرف امام عزیز داده شد دیگر چکونه میتوانستم لبیک نگویم و به جبهه نیایم و در کنار شما باشم خیلی مشکل بود برای من به خاطر اینکه بر خودم اینکه بر خودم واجب میدانستم که به جبهه بروم و آن علاقهها و دلبستگیهای دنیای را رها کنم و بسوی خدای پرواز کنم. پدرم آیا از اینکه توانستهای در مهمترین برهه از زمان و آنهم زمانی که اسلام عزیز مورد حملات گوناگون گرگهای عصر و شب قرار گرفته است. قربانی ناقابلی را اهدا کنی خرسند نیستی اگر جوابت مثبت است که درود خدا و رسول خدا بر تو باد که چه خوب اسلام را شناخته و سربلند و فاتح بیرون آمدهای.
اما سخنی با مادر رنج کشیدهام و دیگر مادران شهدا مادر جان نمیدانم چگونه از تو برای همه زحمتهایی که متحمل شدی و شبهای زیادی را بر سر گهوارهام بیخوابی کشیدی و در هوای سرد و گرم ترم کردی و با عصارهٔ محبتها و نوازشهای مادرانه تربیتم نمودی تشکر کنم مادر جان آفرین بر تو بر دیگر مادران شهدا که حسین(ع) را با شیرتان در عمق جان شهدا جان دادید تا که ندای امام عزیزمان را با دل و جان پاسخ گویند. مادر جان میدانم که در شهادتم بسیار خواهی گریست و برایم سینه چاک خواهی کرد ولی این را بدان که خون فرزندت در مقابل خون حضرت رسول الله خدا هیچ میباشد و باید شما دستهای خود را به سوی آسمان دراز کنید. پروردگارا متعال را سپاس گوئید و بدانید که امروز حضرت فاطمه(س) از شما راضی میباشد.
اما سخنی به همسرم: که در حال و هوای انقلاب اسلامی با تحمل دوری من صبر و مشکلات و سختیهای و آزمایشهای الهی با الهام از اسوههای زنان بزرگوار و مصیبت زده مکتب تشییع وفاداری خویش را به امام و خون شهدای کربلا و شهدای انقلاب اسلامی ثابت کردهاید. و انشاءالله تا آخرین لحظههای عمرت مادری شهید پرور برای فرزندم خواهی بود. همسر مهربانم در این برهه از تاریخ اسلام متحمل رنجهای فراوانی شدی.
توای غلامحسین جانم که گرمای وجود کوچک و نازنینت در آغوش بابا صفایی دیگر داشت اگر بعد از این آغوش بابا به رویت باز نیست به دامن پر مهر و محبت مادرت پناه ببر که جای پدرت را پر خواهد کرد که از دامن او درس شهادت و ایثار را یاد بگیر چرا که او با پیام خویش در قبال خون شهدا رسالت به ثمر رساندنت را عنوان سرباز امام زمان به عهده دارد، بدان راه بهشت راهی است که باید از پیچ و خمهای کمر شکن و طاقت فرسا آزمایشهای الهی به آن رسید. به دو چیز سفارش میکنم. ۱- ایمان۲- صبر
ای خدای بزرگ ما را یاری کن تا بتوانیم راه خونبار شهد ایمان را ادامه دهیم و تا آخرین نفس از نقلاب اسلامی دفاع کنیم. خدایا ما متعهد شدهایم که فدای رهبرمان و فدای ملتمان شویم ما را بر این تعهد ثابت قدم نگهدار، قبل از شهادت ما را از آلودگیها و گناهان پاک کن…
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته
قربان فرجی
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد