شهید علی انصاری یکی از شهدای گنبدکاووس است که چون بسیاری از شهدای دیگر به خاطر وجود تقوا در رفتار و گفتار وی از همان دوران نوجوانی پا به عرصه جهاد برای حفظ دین می گذارد.
به گزارش گلستان ما به نقل از قابوس نامهٰ علي انصاري متولد یکم دی ماه هزارو سیصدو سی و هشت در گنبدکاووس است که رسم خدمت به دین را نزد پدرش خانعلي انصاري که خادمی امامزاده یحیی بن زید(ع) را چون افتخاری در کارنامه خود دارد می آموزد.
علی در خانواده ای کم درآمد پا به عرصه وجود می گذارد اما در دامان بانو زهرا نوروزی مادری پرورش می باید كه پايه هاي زندگي او را بر مبناي محكم اسلام استوار می کند وتربیت در مکتب حسین (ع) ره آوردی بزرگ در زندگی اوست تا جائیکه خدا او را از بیماری سختی نجات می دهد تا پاداش خدمت در این مکتب که شهادت است نصیبش شود.
زندگی سخت دنیایی برای علی ادامه داشت و او روزها را در زیر بار سنگین مرارتها و مشلات زندگی طی می کرد و هر روز با دیدی وسیعتر به دین اسلام و مسائل آن توجه می کرد.
این فضای معنوی که از ابتدای طفولیت برای علی مهیا می شود او را به انجام فرایض دینی نیز علاقه مند کرده و و مشتاق حضور در جلسات و محافل مذهبی می کند و در اقامه نماز و قرائت ادعیه همواره کوشا و معتقد بود.
شهيد که در سال هزارو سيصدوچهل پنج تحصيلات ابتدايي را آغاز کرده است با موفقيت در امتحانات نهايي پنجم ابتدايي در سال هزارو سيصدوپنجاه به اتماممی رساند و وارد دومین مرحله تحصیل خود یعنی راهنمایی می شود و همزمانی ورود علی به این مقطع با پیروزی انقلاب اسلامی آغازکر فعالیت های انقلابی علی می شود.
با وقوع اين جريانات علی بيشتر فعاليتش را درمعطوف به بسيج بچه ها و تشكيل تظاهرات دانش آموزي برای شركت در راهپيمائيهای متمركز می کند همراه ديگر مردم ، ايثار در راه دين و قرآن را لازم مي داند و بي باكانه تا سر حد جان فداكاري مي کند.
بی باکی علی در بیان اعتقادات در آن دوران که هر ندای مخالفی با بدترین رفتار پاسخ داده می شد باعث می شود مورد خشم رژم قرار گیرد، چنانچه يكبار پس از جمع شدن در دبيرستان و ابراز نفرت از كشتارهاي رژيم، درهاي دبيرستان توسط رئيس دبيرستان به روي ايشان بسته مي شود و ماموران نيز با اطلاع قبلي هجوم آورده و اين عزيزان را مورد ضرب و شتم قرار مي دهند كه دراين جريان علي از ناحيه پا مجروح مي شود و تا مدت زيادي از درد پايش رنج مي برد.
این برخورد از اعتقاد و همت علی چیز کم نمی کند و او بعد از پيروزي انقلاب و بر قراري حكومت اسلامي تیز شبها به پاسداري از دستاورد هاي انقلاب پرداخته و پس از صدور فرمان امام مبني بر جهاد سازندگي مرحله دیگری از جهاد خود را آغاز می کند.
علی با وارد به گرو هاي دانش آموزي جهاد سازندگي برای آبادانی روستا هاي اقدام همراه هم رزمان جدیدش می شود و با تمام وجود مشغول خدمت و فعاليت مي شود و در هسته هاي مقاومت فنون نظامي نیز قرا گرفته و به ديگران نيز آموزش می دهد.
او به خاطر علاقه شديدي به كار در زمينه آمادگي رزمي به عضويت سپاه پاسداران درمی آمد تا بيشتر بتواند در خدمت انقلاب و مردم وحافظ خون شهدا باشد؛ با شروع جنگ تحميلي و بسيج عمومي جهت دفاع از حريم اسلام و مسلمين و خروش امت حزب الله در دل علي نيز شوق رفتن در سر و ميل كندن و رها شدن موج می زند تا اينكه نامش در ليست اعزام به جبهه قرارمی گیرد.
خوشحالی وصف ناپذیر علی از قرار گرفتن در خیل رزمندگان دفاع مقدس او را همراه برادران بسیجی بدون هیچ ترس و واهمه از جنگ عازم جبهه می کند.
حضور علی در جبهه همزمان با آغاز عملیات بود و علی و همراهانش به خط مقدم اعزام شدند او فاصله 10 ساعته تا خط مقدم را پیاده با شوق طی می کرد گويي انتظار لحظه موعود را مي كشيد .
او آگاه شده بود كه با شهادت بيش از چند قدمي فاصله ندارد و این هیجان وصال در او در چندان می کرد.آسمان گشوده شد و ملائك به پرواز در آمدند و اين علي بود كه خود را براي ضيافت الله آماده می کرد.
علی انصاری پس از ساعتها نبرد سنگين و روياروئي با دشمنان بعثي و هنگاميكه در ارتفاعات موسوم به قله شمشير در حركت بود خمپاره اي از سوي دشمن در نزديكي او به زمین خورد و تركش آتشين را بر قلب و جان علي نشاند.
خون گرم و سرخش بر زمين جاري شد و علي كه از قبل درب هاي گشوده آسمان را ديده بود پر هاي پرواز را به حركت در آورد وبه آسمانها نزد پروردگارش پر كشيد. /روحش شاد يادش گرامي و پر رهرو باد
گزارش از سیدعلی کریمیان
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد