پای خاطرات آزاده ای نشستیم که از سن 17 سالگی اسیر شد و حدود 10 سال از عمرش را در اسارت رژیم بعث عراق گذراند و از تلخ ترین شب اسارت واولین دیدار با خانواده و ... می گوید
به گزارش گلستان ما به نقل از کناره ، به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان هشت سال دفاع مقدس به گفت وگو با یکی از آزادگان خوش برخورد شهرستان بندرگز که حدود 10 سال اسارت را تحمل کرده رفتیم، شاید خیلی از بندرگزیها خاطره گفتن حاج گلمحمد تواضعی در محافل را با لبان خنده و شوخی دیده باشند .
چگونه اسیر شدید؟
ما ابتدا از ناحیه دو دست و کدف مجروح شدیم و که بعد اسیر شدیم.
دیدارتان با خانوادتن در کجا بود؟
من17 ساله بودم که برای دفاع از مرز و بوم کشورمان به جبهه رفتم ، حال در سن 27 سالگی پس از گذشت 10 سال خیلی چیزها تغییر کرده بود، وقتی به ساری رسیدم با خانوادم روبه رو شدم که از اونها می پرسیدم که مثلا پدرم کجاست و چرا نیامده؟جواب میدادند که می آید که ینی فوت شدن وقتیکه من به اسارت برده شدم یک سوم از فامیل های نزدیکمان از دنیا رفتند .
کسانی که به همراه شما بودند اسم ها آنها را هنوز در ذهن دارید؟
بله,حاج ولی ال.. ریاحی که شهید شدن وحاج مهدی قهقه که الان جانیاز هستند و ...
چند تا از خاطرات تلخ شیرینی را که دارید را برایمان تعریف کنید؟
ما در اسارت بودیم که امام را از دست دادیم موقعه ای که ازاد شدیم امام را ندیدیم که از خاطرات تلخ ما بود.و اما خاطره ی شیرین ما بعد از اینکه ما از اسارت با یک برنامه ی با شکوه ازاد شدیم تا حالا که ما 3/6/1369 آزاد شدیم.ما جز استان المبار شهر انبر که اونجا ما در کمپ 8 اسیر بودیم که در آنجا حدود 1400الی 1500 نفر اسیر بودند از قشر های مختلف بودند افسران, سربازان ,بسیجیان ,و از این قبیل.
از کجا فهمیدید امام خمینی (ره) درگذشت؟
در روزی که امام رحلت فرمودند از صدا سیمای عراق گفتند که امام خمینی رهبر جهان بوده در راستای حکومتی که انقلاب کرده بوده بعد از ساقت کردن حکومت شاهنشاهی که همین حکومت شاهنشاهی مربوط به یک سال و دوسال نبوده بلکه مربوط به 2400سال است ، آنها هم امام را کاملا میشناختن و اهداف آن را که حکومت تشکیل دادن و بسیج کردن 35 کشور را ، ما در طول 8 سال جنگ 119 عملیات داشتیم ، 120 نوع مواد شیمیایی روی ما آزمایش شده که بیشتر کسانی که شیمیایی هستند هیچ وقت بهبودی پیدا نکردن و در بیمارستان که جان باختند.
ما چون در اوایل جنگ تازه انقلاب کرده بودیم 3 سال هم از جنگ نگذشته بود با برنامه ریزی استکبار جهانی به علت داشتن طولانی ترین مرز با عراق به طول1400کیلومتر برنامه ریزی که دشمن داشته و اجرای آن با مسلمانان بوده که مسلمانان را با مسلمانان به جنگ هم انداختن که عملیتاتی که آن موقعه انجام دادن که ما هم حضور داشتیم 5 استان را در بر گرفته بود که عملیات ها را آغاز کردن که کشور ما آن موقعه ارتش خوبی نداشته و پراکنده بودیم و سپاه تازه تشکیل شده بود ما تقریبا نیرویی نداشتیم تا بسیج وارد جنگ شد که دیگر رنگ جنگ عوض شد .
ما به عنوان بسیجی رفته بودیم .داوطلبان جنگ طوری بوده که در هر گردانی حد اقل3 پاسدار و بقیه همه بسیجی بودند ، ما که اسیر شده بودیم به ما به عربی می گفتند که شما بسیجی ها مخ ندارین چون از تمام مانع هایی که بود عبور کردیم ,آنها آب رابستن, بمب های شیمیایی زدند , قیر ریختن, سیم خاردار کشیدن حتی آنها با استفاده از تجربیات کسانی که در جنگ جهانی بودند هم نتوانستند جلوی بسیج را بگیرند, بله بسیج اینگونه عمل کرد که امام هم در جنگ آخرین شعارش این بودکه :جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم .
ماعملیاتی که آنجام میدادیم میگفتیم والفجر و تا والفجر 9 الی10 میرفت ,میگفتیم کربلا و تا کربلای 10 میرفت ,که خودشون هم تعجب کرده بودند و تنها عملکرد استکبار این بود که مسلمان را مقابل مسلمان قرار داده بودن و هر چه که ما می گفتیم آنها هم میگفتن طوری که ما وقتی میگفتیم الله اکبر آنها هم می گفتن ما میگفتیم یا حسین آنها هم می گفتن یا حسین.
در اوایل طوری بوده که ما نمنوانستیم عملیات انجام بدیم به خاطر بنی صدر که شعارش این بود "ما باید زمین را بدین و زمان را بگیریم" و این طور شد که 280 کیلومتر دشمن در خاک ما نفوذ کرد که حدودا میشه کفت که تا شهر اهواز آمد.
وقتی که بنی صدر فراری شد امام برنامه های جنگ را اینگونه می چیدن ، در جبه اول با عراقی ها , جبه دوم را با منافقین می جنگید , و جبه سوم را با کسانی که هم لباس او بودند ولی بر علیه او فتفاه میدادند میجنگیدن.
امام (ره) اندیشه خیلی ژرفی داشتند که هر بار که یارانشان را از دست می دادند به جای آنها به سرعت چهره هایی را مثل شهید چمران به جبه می آورد.به طوری که در هر عملیاتی یک شهید شاخص داشتیم وامام بسیار ناراحت بودند مخصوصا در قرارداد 598 که امام فرمودند:" بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام " ,که اونجا ما تلخ ترین شب را در آسایشگاه داشتیم به طوری که دوستان آنقدر گریه می کردند که عراقی ها میامدند و می گفتند :خوشحال باشید جنگ تمام شده ولی اشک ما از جمله ی امام لرزید که جنگ ما پیروزی افغانستان را در پیش داشت , جنگ ما پیروزی لبنان را در پیش داشت.
امام که از دنیا رفت ما یک حالت تهی پیدا کردیم که خدا رو شکر رهبر ما سید علی خامنه ای انتخاب شد و ما از حالت دو گانگی بیرون آمدیم . در روز های اول انقلاب این طور امام به ما فرمودند که :انقلاب ما روی تاسوا و عاشورا دور میزند یعنی ما یک خط قرمزی از امام حسین داریم .
خوب حالا ما این جنگ را پیش بردیم وتنها چیزی که ما را در اسارت زنده نگه داشت 1- توصل 2- توکل بود.
گل محمد تواضعی توصیه ای هم به جوانان داشت : حالا که 25 سال از این زمان میگذرد حال هم مردمی داریم که وفادار به ملت ,ولایت و انقلاب هستند و بهتربن کشوری که در این دنیا هست.ولی الان در این دنیا جنگ نرم حاکمه ، ما در آن دوران سینه سپهر میکردیم ولی حالا جنگ جنگ فکر هست و خیلی سخت تر از آن جنگی هست که ما داشتیم و توصیه می کنم به جوانان که بیشتر مواظب باشند و هیچ وقت عقب نشینی نکنند و پشتیبان ولایت فقه باشند .
گلمحمد تواضعی - یوسف رایجی
آزاده ها : نفر اول از چپ گلمحمد تواضعی _ نفر سوم از چپ علیرضا ریاحی
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد