1394-11-19 14:57
2222
0
27269
نقدی بر فیلم «زاپاس»؛

«زاپاس» تصویر مطلوبی از فرهنگ بومی رامیان ارائه نکرده است

عناصری که در فیلم به لحاظ تصویری، جغرافیا، زبان، شوخی های کلامی و ...استفاده می شود در نهایت نتوانسته است تصویر مطلوبی از رامیان، سطح سواد و دانش منطقه و فرهنگ بومی آنجا ارائه نماید.

به گزارش گل رامیان، فیلم سینمایی «زاپاس» دومین ساخته برزو نیک نژاد قصه-ای معمولی دارد که می توانست در هر جغرافیایی شکل بگیرد.

محل رخدادها (راميان) بالذات از قابلیت های تصویری و فرهنگی و زبانی زیادی برخوردار است اما در فیلم جلوه ای از این جغرافیا، فرهنگ و زبان شکل نگرفته است به تنها چیزی که از آن جغرافیا بسنده شده است لباس های محلی مردم رامیان است که صرفا در چند پلان آن هم بدون هدف گذاری معناگرا و تاثیرگزار در فیلم استفاده شده است.

زمان در قصه زاپاس وجوه مشخصی ندارد. با توجه به نحوه پردازش شخصیت ها و نوع روابط آنها در قصه  مشخص و ملموس نیست که قصه  زاپاس در کدام دوره تاریخی می گذرد و همین اتفاق باعث می شود تا بسیاری از مسائل مهم در فیلم از جمله جامعه، خانواده، فرهنگ، زبان، تاریخ، جغرافیا، لباس ها و .... مورد توجه قرار نگیرد. بايستی عنايت داشت به صِرف داشتن چند نمای بسته و کلوز آپ نمی توان مدعی شد که آقای  نیک نژاد مدیوم سینما را در این فیلم رعایت نموده است.

در خلاصه ی مبتنی بر ديدگاه عوامل فیلم، از فیلمنامه «زاپاس» درج شده در روزنامه ها و سایت ها چنین آمده است: "همه آدم ها قصه هایی دارن ولی نمی گن، برای همین هم هست که ما نمی شناسیمشون، ولی یه جایی، قصه ها به هم گره می خوره، اون وقت که اگه نخوان بگن همه می فهمن  ..."

مطلب مذکور نتوانسته است تم فیلمنامه، موضوع قصه و حتی خلاصه طرح را بيان نمايد. و خواننده را با سوالاتی از قبيل اينکه روايت فيلم در مورد چه کسی است، ( شخص يا خانواده، مقطع سنی سوژه يا یک روستا یا یک تیم ورزشی و....)اين کاستی موحب شده است آدمها در فیلم خاکستری جلوه کنند.

قصه به مفهوم خانواده به شکل کاملا مستقیم پرداخته است اما اشاره ای به فرهنگ و جغرافیای محل زيست آنها نشده است لذا قصه می توانست در هر لوکیشنی شکل بگیرد.  جغرافیا و قصه فاقد هرگونه رابطه تأثير و تأثری متقابل هستند. خانواده تصویر شده در رامیان بجز موهای مجعد زنان ( گریم ) هیچ تناسب فرهنگی با آن اقلیم یا فرهنگ ندارند.

گريم‌هاي فيلم (به ويژه) گريم خانم‌ها اغراق شده است و تناسبي با فضای موجود و شخصيت پردازي ندارد.

اغلب سوژه های انسانی که نماد اهالی راميان هستند بيشتر نقش پرکنندگی صحنه ها را دارند مشارکت آنها در قصه بیشتر ظاهری و سطحی است و نبودن آنها نیز خللی در روایت کارگردان بوجود نمی آورد. به عنوان نمونه: ( مرد مغازه دار در پمپ بنزین، سرمايه دار مالک گاوداری در تلاش برای اسپانسر شدن تيم ورزشی، جوان هایی که با داوود (امیر جعفری) عکس سلفی می گیرند، زنان در حال تردد در کوچه با هدف ديدن داوود (برهنه)و ایجاد یک موقعیت کمیک، زنانی با پوشش محلی، اجتماعات مردم و...) این تمام آن چیزی است که از رامیان به چشم می خورد.

نمادها و نشانه هايی از طبیعت چشم نواز منطقه و حتی چشمه بسیار معروف آن (گل رامیان) با قابليت های بالای گردشگری مشاهده نمی شود.

از اسامی فامیل های رایج در رامیان ( بای و سعیدی ) در فیلم استفاده شده است  از نام رامیان استفاده می شود اما هیچ وجه مشخصی از فرهنگ، زبان، ادبیات، جغرافیای بومی منطقه به شکل ارزشمندی در فیلم وجود ندارد.

بازي بازيگران و لهجه‌ها كاملاً تهرانيست و اين امر با گويش بوميان محل رخدادها، لباس ها، جغرافیا و ... تناسب ندارد.

در نقدهای متفاوتی از این فیلم از راميان به عنوان " روستا" ياد شده است در حالی که رامیان شهری بزرگ با شخصیت-های فرهنگی و هنری برجسته و جغرافیای مثال زدنی ست و قس علی هذا.

سخنان پدربزرگ فیلم ـ به عنوان تنها شخصیت سالم و دوست داشتنی قصه ـ در مورد چشمه و بزرگ شدن مردها و نشان مردانگی آن به نوه اشسندیتی در منطقه راميان ندارد.

در فیلم سطح دانشی که از مردم منطقه در مورد مشخصات ورزش فوتبال ارائه می شود خلاف واقعيت موجود بوده و موجب مخدوش شدن تصوير مردم منطقه از اين منظر شده است چرا که راميان به لحاظ علمی از سطح بسیار خوبی در استان برخوردار است.

ناگفته نماند در جاهايي كارگردان در ايجاد موقعيت هاي طنز و هجو موفق عمل نموده، نظير سكانس آمدن جواد عزتي با بنزين مقابل خانه امير جعفري و يا آمدن آمبولانس براي بردن امير جعفري به بيمارستان پس از پريدن در چشمه براي آزمايش مرد بودن. اما در مواردی برای آنکه به کمدی کلامی نزدیک شود از دیالوگ ها و شوخی ها و کلمات سخیفی بهره گرفته است که نه در زبان و ادبیات آن منطقه وجود دارد و نه استعمال می-شود. خانواده ای نيز که در فیلم تصویر می شود از نظر فرهنگ و جایگاه بومی نمی تواند خانواده محترمی تلقی شود.

میزان سن های فيلم بخصوص در صحنه های شلوغ، نوعی فرصت طلبی را القا می نمايد. حضور بازیگرانی چون ریما رامین فر و امیر جعفری و اشتياق مردم منطقه برای ديدن آنها بسترساز زمينه استفاده کارگردان از آنها برای شلوغ کردن صحنه های مورد نظرش شده است.

در صحنه زمين فوتبال و واداشتن  احمد مهرانفر به کار پریدن در وسط بازی با لباس سفیدی که عکس مادر نعنا را روی آن چاپ کرده اند واقعه اعتراض نمایشی علی ملاقلی پور به نحوه اکران فیلمش را تداعی می کند و طراحی این سکانس در واقع ادای دین نیک نژاد به علی ملاقلی پور است.

نیک نژاد در این فیلم با نمایش رابطه و علاقه عشقی میان کودکان و نوجوانان که شروع آن از طرف دختربچه است قصه اش را به پایان می رساند عشقی که در فیلم سینمایی نفس ساخته آبیار هم وجود دارد و به نظر می رسد قرار است این فرهنگ از طرف سینما در جامعه ایران تعریف و ساخته شود.

فیلمساز از گفتار متن برای پیشبرد روایت قصه بهره گرفته است  اتفاقی که باز هم در فیلم نفس وجود دارد و آنجا هم گفتار متن از زبان دختر بچه ای نه ساله روایت می شود. در آغاز فيلم راوي قصه، پسر نوجوان داوود معرفی می شوداما در برخي سكانس‌ها راوي حضور ندارد و فيلم از زاويه ديد كارگردان روايت مي‌شود.

داستان در ميانه فيلم دچار افت مي‌شود و فراز و فرود دراماتيكي ندارد به طوري‌كه براي تماشاگر كسالت‌آور مي‌شود و رغبتي براي همراهي تا پايان براي تماشاگر ايجاد نمي‌كند.

عناصری که در فیلم به لحاظ تصویری، جغرافیا، زبان، شوخی های کلامی و ...استفاده می شود در نهایت نتوانسته است تصویر مطلوبی از رامیان، سطح سواد و دانش منطقه و فرهنگ بومی آنجا ارائه نماید. به عنوان مثال به دو صحنه بارز و بسیار پیش پا افتاده فیلم اشاره می شود:

• مرد مغازه دار در پمپ بنزین می خواهد از امیر جعفری پول دستشویی را بگیرد که امیر جعفری می گوید من فقط دستهایم را شسته ام و جواد عزتی هم ادامه می دهد که فقط دست شستن داوود را تماشا کرده است .

• سعیدی مدیرعامل گاوداری با آن شکل و شمایل کم ارزش در مقابل داوود در زمین فوتبال قرار می گیرد تا بتواند به تبلیغ گاوداری اش بپردازد.

در خاتمه يادآور می شود قصه زاپاس قابلیت طرح در یک فرم سینمایی را ندارد و صرفا استانداردهای یک کمدی تلویزیونی را در حد یک فیلم تلویزیونی هفتاد دقیقه آنهم بدون در نظرگرفتن یک جغرافیای خاص داراست بهتر بود آقای «نيک نژاد» که به نظر می رسد وابستگی فامیلی هم با منطقه رامیان دارد برای طرح دغدغه هایش از یک مکان مشخص و واقعی و فاميل هايی که وجه بارز همان منطقه هستند نام نمی برد.  

محمد حسین صفری-نویسنده و کارگردان؛ کارشناس ارزیابی واحد فیلم و سریال مرکز نظارت و ارزیابی رسانه ملی

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.