قضاوت کنیم و ببینیم که به عنوان هنرمند متعهد و انقلابی چقدر توانسته ایم در عرصه ی رسانه ای بدرخشیم و جقدر توانسته ایم براساس چارچوب های نظری متفکران علوم انسانی – اسلامی ( که حیاتشان با حیات انقلاب اسلامی مقارن شده است ) آثار هنری – رسانه ای تولید کنیم؟
به گزارش گلستان ما به نقل از قابوس نامه، جهان امروز را عصر ارتباطات، عصر اطلاعات، عصر الکترونیک، انقلاب ارتباطات و انقلاب اطلاعات نامیده اند. درچنین فضایی، رشد ابزارهای انتقال اطلاعات و مبادله ی افکار و عقاید از قبیل روزنامه، رادیو، تلویزیون و... از شتاب و گسترش چشمگیری برخوردار است. این ابزارها در راه پیشرفت زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نقش بسیاری ایفا می کنند. بدون شک انسان متاثر از پیدایی و رواج این وسایل متفاوت است. انسانی که از کودکی عادت به دریافت پیام های وسایل ارتباطی مانند تلویزیون دارد، با نسلهای پیشین تفاوت بسیار خواهد داشت. انسان امروز، در دورانی به سر می برد که در اطراف او انفجاری از اطلاعات و رویدادها رخ می دهد و او به دوره ی تازه ای از تاریخ زندگی روابط با انسان های دیگر گام می نهد.
« آلوین تافلر» در این باره می گوید: پیش از هجوم رسانه های همگانی، یک کودک موج اول در دهکده ای که به کندی تغییر می کرد، بزرگ می شد و انگاره ی خود را از واقعیت، از میان تصاویری که منابع محدود و انگشت شماری مانند، معلم، کشیش، رئیس یا مقام اداری و از همه مهمتر خانواده در اختیارش می گذاشت، می ساخت.
موج دوم، تعداد کانالهایی را که از طریق آنها، فرد تصاویر ادراکی خود را از واقعیت به دست می آورد، چندین برابر کرد. کودک دیگر تصورات خود را به تنهایی از طبیعت یا اطرافیان دریافت نمی داشت، بلکه روزنامه ها و مجلات و رادیو، تلویزیون، نیز در این امر به وی کمک کردند. درگذشته، غالبا کلیسا و دولت و خانواده و مدرسه از اتحاد و هماهنگی برخوردار بودند و یکدیگر را تقویت می کردند اما اکنون رسانه های همگانی به صورت بلندگوی غول پیکری درآمده اند که از قدرتشان برای یکسان کردن تصاویری که از منطق اقوام، قبایل و زبان های گوناگون سرچشمه می گیرد و در بستر ذهنیت جامعه جریان می یابد، استفاده می شود.
امروز موج سوم با شدت تمام در حال دگرگون کردن همه ی اینهاست. تغییر و تحول سریع جامعه، درون مارا هم به سرعت تغییر می دهد.
هنر مند انقلابی در این جهان پرهای و هو چه رسالتی دارد؟
آیا باید در بطن دهکده ی جهانی یا کلبه ی دیجیتال که ریشه در موج سوم تافلر دارد – جایی برای خزیدن پیدا کند و به کار خویش مشغول باشد؟
در ادامه ی آنچه به نام هنرمتعهد و انقلابی و نیز هنرمند متهد و انقلابی بیان کردیم به نقطه ای می رسیم که باید مرزها را بشکافیم و عالمانه وارد عرصه ای شویم که در آن فقط کسانی بقاء می یابند که عرصه ( زمین و میدان کار ) را خوب بشناسند. میدانی عظیم به نام جهان رسانه ها...
هنرمند انقلابی – هنرش را در پستوی خانه نهان نمی کند بلکه درد مشترکش را فریاد می کند تا همگان بدانند در دهکده ی جهانی هستند کسانی که دغدغه ای متفاوت با سران زر و زور و تزویر دارند. ( امروز عمده ی بازار رسانه ها را صاحبان زرو زور و تزویر گرم نگه داشته اند و اهداف خود را دنبال می کنند... ) وجود دین های رسانه ای! – عرفان های رسانه ای – خرافه ها و اسطوره های رسانه ای و... همه و همه بت هایی گشته اند که عملا پرستیده و ستایش می شوند... و هنرمند انقلابی به مثابه یک ابراهیم – باید بت شکنی کند...
اما این بت شکنی بدون ورود به عرصه ی هنر و بدون ورود به جهان رسانه ها امکان پذیر نیست!
اگرچه می توان گفت، توان و قدرت انتقال و میزان تاثیرگذاری همه ی رسانه ها با هم برابر نیست. ( به عنوان مثال میزان و نوع تاثیر سینما برمخاطب با آنچه وی از رسانه هایی مثل مجلات و حتی کتاب ها می گیرد بسیار متفاوت است. ) اماآنچه به عنوان رسانه، در این نوشتار مد نظر است، مفهوم کلی و جامع این پدیده است که به لحاظ محتوایی، رابظه ی مستقیم با هنر داشته و با تمام انواع و اقسامی که دارد، سه عنصر مشترک را در خود جای داده است: « فرستنده، گیرنده و پیام »
روشن است که رسانه های نوین، حوزه ی ارتباطات را دگرگون کرده و شگفتی به بار آورده است. اما مبنا، پایه ی تئوریک و نقشه ی راه تکنیکی و محتوایی رسانه ها ( حتی رسانه های نوین ) در غرب بر اساس شاکله ی فکری فیلسوفان و اندیشمندان علوم انسانی خود طرح ریزی شده است.
رویه چنان است که گویا در آینده رسانه هایی موفق تر اند که ساحت نظری آنها برمبنای اندیشه اندیشمندان علوم انسانی تدوین شده باشد. ساده تر اینکه می توان گفت، رسانه ها در آینده بیش تر از همیشه ی تاریخ نیازمندپژوهش ها، فرضیه ها و نظریه های اندیشمندان علوم انسانی هستند.
بنابراین در ترسیم نقشه راه هنر متعهد و انقلابی – ضمن توجه به رسانه های نوین باید از اندیشه ی اندیشمندان علوم انسانی – اسلامی بهره برد!
با این تراز، قضاوت کنیم و ببینیم که ما به عنوان هنرمند متعهد و انقلابی چقدر توانسته ایم در عرصه ی رسانه ای بدرخشیم و جقدر توانسته ایم براساس چارچوب های نظری متفکران علوم انسانی – اسلامی ( که حیاتشان با حیات انقلاب اسلامی مقارن شده است ) آثار هنری – رسانه ای تولید کنیم؟!
بدون هیچ تعارفی، کوتاهی از مدیران فرهنگی و هنری و هنرمندان فرهنگ مدار بوده است که نتوانسته اند درک درستی از آراء اندیشمندانی چون امام راحل، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید آوینی، علامه طباطبائی، علامه جعفری، علامه جوادی آملی و علامه حسن زاده ی آملی و... داشته باشند و با استناد به آراء و اندیشه های بزرگان و پیشگامان علوم انسانی – اسلامی و هنر اثر هنری خلق نموده و به وسیله ی رسانه ها به جهان عرضه کنند.
به عنوان مثال اگر هنرمند نقاش ما نتواند ازمتن و بطن کتاب شرح چهل حدیث امام خمینی (ره) 40 طرح و نقش را رقم بزند موفق نبوده است...
اگر نویسنده ی انقلابی ما از اندیشه ی فلسفی و عرفانی علامه طباطبائی. علامه جوادی آملی و... نتواند که نمایش، داستان و فیلمنامه ای خلق کند ما شکست خورده ایم...
قبول دارم که این کار دشوار است اما قبول کنید که هنرمندان و مدیران فرهنگی و هنری ما آنگونه که شایسته است از پتانسیل های موجود در عقبه ی تئوریک ما بی خبراند و حتی تصور این آشتی مبارک را به ذهن نمی آورند!
گمان می کنم برای هنرمند فرهنگمدار انقلابی زمان آن رسیده است که در فلسفه هنر و زیبایی کتاب هایی غیر از کتاب فیلسوفان غرب و شرق عالم را مطالعه کند!
حسرت به دل ماندیم که فرهنگ و ارشاد اسلامی – حوزه ی هنری و صدا و سیما و... جشنواره ای برگزارکنند که هنرمندان هر رشته ی هنری – رسانه ای با الهام از آراء ستاره ای از ستارگان اندیشه ی اسلامی که حیاتشان قرین با حیات انقلاب اسلامی ایران است به خلق اثر پرداخته و ضمن کاربردی کردن آراء این مفاخر انقلاب اسلامی – جهانیان را از چشمه ی معارف الهی آنانان بنوشانند و طرحی نو دراندازند در حوزه ی تکنیک و محتوا...
نویسنده:
مجتبی طالبی. نویسنده و تهیه کننده رسانه.
دبیر پژوهشی گروه فلسفه و عرفان اسلامی جامعه المصطفی العالمیه گرگان
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد