1402-12-19 00:05
430
0
89092
معراجی‌ها؛

ماجرای کلاه آهنی

هم‌رزم شهید رضا آسیابی نقل می‌کند: « در یکی از عملیات‌ها به محاصره عراقی‌ها درآمده بودیم، به نوبت سمت دشمن شلیک می‌کردیم. چون نوبت به شهید آسیابی رسید، به‌ محض بلند شدن، صدای برخورد گلوله با کلاه آهنی‌اش شنیده شد...».

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «گلستان ما»، شهید رضا آسیابی، یکم آذر ۱۳۴۴ در شهرستان اهر به دنیا آمد. پدرش حسن و مادرش سریه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به‌عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و دوم خرداد ۱۳۶۷ در شلمچه به شهادت رسید. تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.

 خاطره‌ای به نقل از هم‌رزم شهید آسیابی

 بعد از عملیات، فرمانده لشکر نحوه حمله دشمن را توضیح می‌داد و می‌گفت: دشمن در نزدیکی این منطقه استراتژیک، انبار مهمات و توپخانه دارد. نیاز به یک اکیپ است تا شبانه به‌صورت ایذایی به آنان حمله کنند و ضربه بزنند و بازگردند. من به‌اتفاق شهید آسیابی و تعدادی از برادران که حدود ۱۷ نفر بودیم، اعلام آمادگی کردیم و شبانه رأس ساعت یازده برای حمله از ارتفاعات، بالا رفتیم. به سنگرهای دشمن رسیدیم، ۳ سنگر جلوی خط بود که بر روی هرکدام از آن‌ها یک قبضه سلاح تیربار قرار داشت. با فریاد الله‌اکبر و با آرپی‌جی به سنگر حمله‌ور شدیم. آتش انفجار؛ منطقه را روشن کرده بود. دشمن که متوجه حضور ما شده بود، به‌طرف ما شلیک می‌کرد. ما که به محاصره عراقی‌ها درآمده بودیم، به‌نوبت به سمت دشمن شلیک می‌کردیم.

 چون نوبت به شهید آسیابی رسید، به‌محض بلندشدن، صدای برخورد گلوله با کلاه آهنی‌اش شنیده شد.
 گلوله از جلو به کلاه رضا اصابت کرده بود به‌طوری‌که مقداری از موهای سرش را هم ساییده بود. رضا دستی به سرش کشید و گفت: نه از این خبرها نیست، ما شانس نداریم. بالاخره در اعزام آخرش که حتی خانواده را هم بی‌اطلاع گذاشته بود به شانسی که آرزویش را داشت رسید و مظلومانه به شهادت رسید و جسدش هم برای خداحافظی به خانواده بازنگشت.

منبع: نوید شاهد گلستان

انتهای خبر/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.