به گزارش گلستان ما، در ابتدای راه عکاسی است اما پله های ترقی را به سرعت در حال طی کردن است و شاید بتوان به زودی نخستین بانو عکاس خبری استان گلستان لقب بگیرد.
اشک هایی که برای عکاسی از چشمان بانوی جوان گلستانی سرازیر شدو من شاهد آن بودم، مکان هایی که برای عکس گرفتن زن بودن اورا بهانه کردند و اجازه ورود ندادند.
چهره بسیار فعال، پرجنب و جوش، این بانوی جوان را درمحافل خبری سر زبان ها انداخت و حالا عکس هایی که با مخاطب حرف می زند؛ سختی های فراوانی را متحمل شده، اما همچنان ثابت قدم برای اثبات خود و پیداکردن جایگاه اصلی یک بانوی عکاس است.
در مدت کوتاه فعالیت خود در 4 جشنواره شرکت کرد و در همه آنها حائز رتبه شده است.
19 آگوست، روز جهانی عکاس بهانه ای شد تا با اولین بانوی عکاس در حوزه رسانه به گفتگو بنشینیم .
خودتان را برای مخاطبین ما معرفی کنید؟ در چه رشته ای درس می خوانید؟
فائزه کابلی کفشگیری فارغ التحصیل مهندسی معماری.
چطور شد به عکاسی علاقه مند شدید؟ ازچه سالی کار عکاسی را آغاز کردید؟
عکاسی را از سال 90 با گرفتن یک دوربین کامپکت شروع کردم و عکاسی کردن باعث می شد سرگرم شوم.
سال 93 در دوره عکاسی شرکت کردم، فقط شات میزدم و عکس میگرفتم، فقط عکس گرفتن بود نه چیز دیگه، نه خوب دیدن.
مهرماه 94 بود که چند روز محرم را عکاسی کردم، بعد به پیشنهاد یکی از دوستان تصمیم گرفتم عکساهایی که از آن چندروز محرم گرفتم به نمایش بگذارم که اربعین این کار صورت گرفت و بعد از آن نمایشگاه برکتی به زندگیم آمد که همش لطف امام حسین(ع) و شهید بود.
تاکنون چه دوره هایی را طی کردید؟
سال 93 در یک دوره عکاسی شرکت کردم و از آن زمان تاکنون عکاسی می کنم.
دی ماه 1394 به «پایگاه خبری، تحلیلی گلستان ما» پیوستم. در این مدت با خبرگزاری هم به صورت محدود کار کردم.
سوژه ها را بیشتر کجا پیدا می کنید؟
بیشتر سوژه هارا از اطراف خودم، از جایی که هستم نه از جایی دیگر پیدا میکنم، چون به گفته دوستی آدم از جا و محل زندگی خودش رشد میکند و اگه با دقت به اطرافمان نگاه کنیم چیزهای زیادی است که می شود به تصویر کشید.
جایگاه عکاسی در زندگی شما کجاست؟
عکاسی برای من به یک عشق نیازمندی است؛ عشق که باشد خودش خود به خود همه چیز را ممکن می کند.
البته من عکاس نیستم، به عکاسی عشق می ورزم؛ عکاس کسی است که بتواند با عکسش برای مخاطب صحبت کند که فکر میکنم هنوز به اون حد و جایگاه نرسیدم.
عکاسی باعث شد به یک شیرینی خاصی با آدمای خاص و آسمانی برسم که این بهترین جایزه و افتخار من است و امیدوارم بتونام دینم را خوب ادا کنم.
چه اندازه فکر می کنید عکاس نیازمند مطالعه روی موضوع و سوژه است؟ آیا در مورد سوژهایتان مطالعه هم می کنید؟
بله قبل از اینکه به محل عکاسی بروم و با سوژه برخورد کنم، ساعت ها قبل، اطلاعاتی درباره آن کسب و برای خودم چیدمان می کنم و حتی زمانی در محل حضور یافتم، دور زدم ودر آن محیط نشستم و فکر کردم چکار کنم که بهترین عکس ها را از سوژه بگیرم.
البته زمانی هم بود که هیچ اطلاعاتی نداشتم و وسط موقعیت قرار گرفتم و عکاسی کردم.
چند عکاس خبری در استان داریم؟ آیا بانوی عکاس که به صورت حرفه ای در استان در حال فعالیت باشد می شناسید؟
عکاسان زیادی در استان فعالیت می کنند اما من از تعداد و تخصص آنها اطلاعاتی ندارم .
ولی دونفر هستند که واقعا خوب کار می کنند در استان و بنده هم آثار آنها را دوست دارم و برای من نیز با در نظر گرفتن خانم بودنم در بهتر عکاسی کردن راهنمایی زیادی کردن که جا دارد از آنها تشکر کنم.
البته کسانی هم هستند در مرکز استان که واقعا خوب کار می کنند و عکس هایشان عکس نیست بلکه حرفه، ولی هیچ جا اسمی از آنها نیست و این بزرگی آنهاست که خاضعانه و بدون حاشیه زندگی می کنند.
البته بانوی عکاس خبری هستند ولی من هیچ شناختی از آنها ندارم.
بهترین و ناب ترین سوژه ای که تا به حال به تصویر کشیدید؟
در این هفت ماه کار حرفه ای یکی از بهترین، خوب ترین و لذت بخش ترین گزارش تصویری «تشییع 6 شهید در گلستان» و شهدای گمنام بود که تک تک شات زدن ها برام لذت بخش و با ارزش بود واقعا از خداوند ممنونم که این افتخار نصیبم شد که بتوانم مراسم تشییع شهید گمنام را به تصویر بکشم و در اون شرایط باشم. آن مراسم حتی در زندگی شخصی من و حتی در طرز فکر من تاثیر گذاشت. معجزاتی رو هم دیدم که واقعا خاص بودن و از خدا ممنونم که این افتخار را نصیبم کرد، تا بتوانم شاهدش باشم.
تلخ ترین سوژه ای که عکس گرفتید چه سوژه ای بود؟
لحظات غمگین هم دراین چندماه تجربه کردم که باعث شد که دوربین رو کنار بزارم.چون منم حس دارم و انسانم.
از مقام هایی که کسب کردید برایمان بگویید.
رتبه برتر در« نخستین جشنواره رسانه ای روابط عمومی های دانشگاه ها و پارک های علم و فناوری منطقه 2 کشور»
رتبه سوم « دومین جشنواره سلامت و رسانه» استان گلستان در مرداماه سال جاری
مقام سوم استانی در بخش عکس در «دومین جشنواره تجلیل از خبرنگاران و رسانه های برتر»
شایسته تقدیردرجشنواره استانی مطبوعات، خبرگزاریها و پایگاههای خبری گلستان
به تازه گی در جشنواره ملی ایثار و شهادت حائز رتبه سوم شدید ؟ از آن سوژه برایمان بگویید؟از احساساتی که در زمان گرفتن جایزه و احساس نابی که در اهدای جایزه به خانواده شهید مفقود الاثر داشتید؟
راجع به مقام من چیزی نگویم بهتر است، .معتقدم آن مقام را من کسب نکردم بلکه فقط واسطه گرفتنش بودم. آن جایزه و مقام مال شهیدی بود که زندگی ام را مدیون آن هستم. ولی واقعا آن جایزه از برکت کس دیگری به نام من تعلق گرفت.
در لحظه گرفتنش یک حس عجیبی داشتم، باور کنید اهدای آن جایزه دلی، بودو نمیتوان آن را با ریا یکی دانست.من جایزه را بواسطه شهید کسب کردم و آن متعلق به آن می دانم.
در تشییع شهدا چه احساسی به شما دست می دهد؟
البته می گویند یک عکاس باید انقدر قوی و مقاوم باشد که موقع عکاسی و شرایط، کنترل و هیجان خود را حفظ کند اما من در تشییع شهدا که افتخار عکاسی از آن را تا الان داشتم لحظاتی در تشییع وجود داشت که واقعا برای شخص من باعث می شد دوربین را لحظه ای کنار بگذارم و برای خودم باشم.
چون من علاوه بر اینکه عکاسی و تصویر کشیدن اون مراسم بر عهده ی دارم ، یک انسان هم هستم وحس دارم.
چقدر از نقدعکس هایتان استقبال می کنید؟
نقد باعث رشد و پیشرفت می شود؛ به گفته یکی از دوستانم هر موقع دیدی کسی شما را نقد نکرد و همه چیز مثل همیشه بود، بدان یک جای کارت مشکل دارد. چون با نقد کردن متوجه می شوی، که کارت توسط افراد دنبال می شود پس اگه نقدی نباشه پس کسی هم نیست کارت را ببیند.
بیشترین مشکلاتی که عکاسان دارند، چیست؟ بعنوان بانوی عکاس با چه مشکلاتی روه برو هستید؟
من با عکاسان کاری ندارم. مشکلات خودم را می گویم؛ واقعا در شرایط سختی قرار دارم به دلیل خانم بودن و پوششم جاهایی بود که به علت این شرایط اجازه عکاسی و ورود نداشتم.
چون واقعا در محیط گرگان خیلی با خانم بودن میانه خوبی ندارند و حتی جاهایی نمی توانند قبول کنند که خانم ها هم می توانند عکاسی کنند.
برخی مسئولین مراسم، با ادبیات مناسبی با خانم رفتار نمی کنند و می گویند::« من نمیتوانم قبول کنم و اجازه بدهم یک خانم در مجموعه ی من عکس بگیرد و این قانون من است، مشکل دارید بفرمایید.»
چه خواسته هایی از مسئولین و حتی همکارانتان دارید؟
از مسئولین و از کسانی که این مطالب رو می خوانند خواهش میکنم ،به علت جنس مونث بودن و یا برند نبودن سایت خبری توجه نکنند و مانع عکاسی دوستان نشوند، به این توجه کنند که این خبرنگار یا عکاسی که خود را به این محل برای خبر رسانده، پوشش خبری آن برایش مهم است و نگویند: «عکاس دیگری هست، شما چرا» ، معتقدم هر عکاسی با دید خود، طرز فکر و تخصص خودش عکس می گیرد وتمام عکاس ها از یک برنامه کادرهای مشترک ندارند.
خاطره ای در مدت عکاسی تان دارید؟
جایی برای عکاسی رفتم و مسیر طولانی تا به مراسم برسم و موقع شروع شدن مراسم به بنده اجازه ندادن در جمع باشم، دلیل آن را جویا شدم ،گفتن «چه دلیلی بالاتر از جنسیت شما؟»ما با عکاس مشکل نداریم ما با شخص شما و خانم بودنت مشکل داریم و اجازه عکاسی نمی دهیم و من مجبور شدم از بیرون و پشت مراسم از راننده جرثقیل خواهش کنم که برای عکاسی به بنده کمک کند و عکس ها رابا مشقت فروان از بالا گرفتم
و درجاهایی هم جملات اینکه «مردان بی غیرت کجا هستند که ای زن داره براشون عکس می گیره»، «خاک بر سر مردان که یک زن دوربین در دست دارد»، «زن چه به دوربین و عکاسی»و غیره.... مواجه شدم.
حرف و توهین خیلی زیاد است و این هفت ماه به اندازه هفت سال توهین شنیدم ولی همه اش به عشقی که داشتم و توکل و خدایی که همیشه همراهم بود تحمل کردم و نادیده گرفتم و همه ی این حرفا الان شدن حاشیه و خاطره.
در آن لحظاتی که توهین کردن و اجازه عکاسی نمی دادند، خدا خودش راه را برایم باز می کرد.شاید باورش برای کسی ممکن نباشد ولی به چشم و بارها دیدم که اگر کار برای رضای خداباشد خودش راهنمایت می شود.
یک نکته مهم که اوایل کارم خیلی بخاطر خانم بودنم توی محیط عکاسی اذیت شدم اما واقعا مجموعه ی «گلستان ما» جایی که دارم در آن کار میکنم، از بنده حمایت کرد که توانستم رشد کنم، ممنونم از آن مجموعه که به بنده اعتماد کردن تا برای نخستین تجربه برای آنها کار کنم.
اولین چیزی که باشنیدن این کلمات به ذهن شما می آید چیست؟
عکس: خوب دیدن و ثبت لحظات
دوربین: رفیق همیشه همراه من در همه ی شرایط و پر از حرف و خاطره.
گلستان ما: دوستم، جایی که بهم اعتماد کرد تا عکاسی کنم با در نظر گرفتن شرایط خانم بودن به من اعتماد کرد و در کنارش تجربه های شیرینی بدست آووردم.
امام رضا: کسی که معجزاتی رو برام توی کاز و تک تک لحظات به تصویر کشید .و بهم نظر کرد و هدیه ای ارزش مند ی بهم داد که واقعا در فکر خودمو لایقش نمیدونستم چه برسه به واقعیت و خسته نباشید بمن گفت بعد از خستگی طولانی از عکاسی که شاید بهترین هدیه برایم بود.
شهید: از برکتش زندگیم دگرگون شد و به چشم دیدم که زنده هستند و ما مرده ایم.
حجاب: با وجودش شرایط برایم تغییر کرد و (از تنگ نظری برخی آدم ها) تنگ تر شد ولی با وجودش آزادانه پر کشیدم.
جشنواره: سنگی در تاریکی.
کودکان کار: به ظاهر کوچک ولی در واقع بزرگ تر از هر بزرگی که به ظاهر بزرگن.
حرف آخر
من نه عکاسم و نه برنده و نه شخص خاص، من یک آدم معمولی هستم، به عکاسی علاقه مندم و عکاسی بهانه بود برای من و باعث شد به چیزی و شیرینی و لذتی برسم که شاید هیچ عکاس خبری به آن نرسیده باشد.
باید اینجا تشکر کنم و یادی کنم از دوستی که دوستی رو در حقم تمام کرد؛ چون به گفته خودش ماهی را هیچ وقت مستقیم دستم نداد ولی کاری کردن که بتوانم خودم به تنهایی در رودخانه ای پر از حاشیه و شلوغی بیندازم و بجایی برسم که عکاسی بهانه ای باشد برای دیدن معجزات خداوند./ کلاس بیست
انتهای پیام/
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد