رزمنده دلندي دوران 8 سال دفاع مقدس گفت :بدلیل سن کم ، با دستکاری در شناسنامه ام و تغيير سال تولد از 1345 به 1344 عازم جبهه شدم.
به گزارش گلستان ما به نقل از گل رامیان ، سيدعظيم حسيني مردي ساده و بي ريا از جنس محبت و معرفت ، ساکن شهر دلند که مدت 18 ماه از دوران نوجواني خود را در دفاع از وطن خود در جبهه هاي حق عليه باطل گذراند .
مرد داستان ما که 48 سال از زندگي خود را با تلاش و صداقت گذرانده است در حال حاضر داراي 2 فرزند و با تحصيلات اول راهنمايي در شهرداري دلند مشغول به خدمت است.
سيدعظيم که در سن 14 سالگي و اوج غرور نوجواني براي لبيک به فرمان ولي فقيه زمان خود عازم ميدان جنگ تحميلي مي شود.
چرا به جبهه رفتي؟
براي لبيک به فرمان امام راحل و دفاع از وطن و حفظ خاک وطنم روانه جبهه شدم.
در چه سالي به جبهه رفتي؟اولين روز اعزام را به ياد داريد؟
سال 61. چون سن کمي داشتم لذا با دستکاری در شناسنامه ام و تغيير سال تولد از 1345 به 1344 عازم جبهه شدم.
در چه عملياتهايي شرکت داشتي؟
عمليات محرم. در جنوب و کردستان چون دموکراتها ناگهاني حمله ميکردند لذا نامگذاري عمليات نبود.
اولين عمليات خود را بخاطر داريد؟
سال 61 عمليات محرم در منطقه دهلران که مدت 20 روز به طول انجاميد که در اين عمليات از دهلران تا شهرک زبيده عراق به تصرف ايراني ها در آمد که بيش از 12 هزار عراقي به اسارت گرفته شد.
در جبهه چه پست هايي داشتيد؟
آرپيچي زن و مسئول تعمير جاده .
8 سال دفاع مقدس را در يک جمله تعريف کنيد؟
ايثارگري ، از خودگذشتگي و مقاومت در رزمندگان موج ميزد.
پيام دفاع مقدس چه بود؟
هميشه آماده باشيم . هر لحظه که دشمن بخواهد کوچکترين نقطه از خاک ما را به تصرف خود در آورد آماده دفاع باشيم.
وضعيت جوانان امروز را با جوانان آن دوره چطور ارزيابي ميکنيد؟
جوانان امروز غرق تهاجم فرهنگي شده اند اما جوانان آن دوره پاک و صادق بودند.
خاطره انگيزترين عملياتي را که شرکت کرده ايد را تعريف کنيد؟
در عمليات محرم خبر آوردند که يکي از دوستان و همشهري هايم فرمانده گردان نيز بود شهيد شده است و خيلي ناراحت شدم و گوشه اي را براي خود خلوت کرده بودم که ناگهان يک نفر از پشت چشم هايم را گرفت و وقتي که چشمهايم را بازکردم دوست و همشهري خودم را مشاده کردم که خيلي خوشحال شدم.
تلخ ترين و شيرين ترين خاطره دوران حضور در جبهه را برايمان تعريف کنيد؟
تلخ ترين: در حال بردن غذا براي رزمنده ها بوديم که ناگهان توپ دشمن به خودروي حمل غذا اصابت کرد و رزمنده هاي جبهه تا 24 ساعت بدون غذا بودند.
شيرين ترين: راننده ماشين آمبولانس که عکس دخترش بر روي آينه جلوي ماشين نصب کرده بود براي يک ماموريت به بيمارستان مريوان حرکت کرد که در بين راه مورد اصابت تير مستقيم دموکراتها بر قلبش قرار گرفته بود و تمام خونش به چهره عکس دخترش ريخته شده بود که با ديدن اين صحنه بسيار ناراحت شدم.
با شنيدن هر يکا از اين کلمات اولین چيزي که درذهن شما تداعي مي شود بیان کنید.
جبهه: جنگ
مقاومت: ايثار
ولايت:: عشق
شهادت : ازخودگذشتگي
صدام: مرگ
رزمنده: خستگي ناپذير
کربلا: عشق و ايثار
بسيج: مخلص خدا، عشق
شب عمليات: وصيتنامه
شهيد: افتخار آفرين
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد