صد بار هم جنگ اتفاق بیفتد دوباره برای دفاع از اسلام، ایران و ناموس ایرانی در جنگ حاضر خواهم شد.
به گزارش گلستان ما به نقل از نیلکوه ، مدتی قبل در وبلاگ روستای اسماعیلآباد ینقاق با عمو علی این روستا آشنا شدم. مطلبی که در آن محمد خاشی به معرفی یک جانباز شیمیایی پرداخته بود.
هفته گذشته که برای تهیه خبر برای بازیهای بومی محلی به روستای ینقاق رفته بودیم متوجه آقایی در صندلی پشت سرمان شدم که بهسختی تنفس میکرد و هر چند ثانیه صرفه میکرد و یک نفس عمیق میکشید.
با نگاه به او در لحظه اول از عکسی که از او در وبلاگ روستا دیده بودیم شناختیمش و با او گفت و گو کردیم.
عمو علی بچههای روستای اسماعیلآباد با اشکی که در چشمانش حلقه زده بود از مشکلاتش میگفت. مدام به ساعتش نگاه میکرد و با نفسهای تند تر از وضعیتش برای ما توضیح میداد.
اشکهایش اشک های شکوائیه و درد بود که هر ساعت با آوازی تکرار حالا نوبت این دارو رسیده سپری میشد.
باز هم ترس از فرارسیدن زمستان نه برای آنکه آذوقهای در خانه ندارد برای جسمش که آیا این پاییز و زمستان را هم بهسلامت از سرما طی خواهد کرد.
برای صحبت و گفت و گو باید هر چند دقیقه نفسی تازه کند، لبهایش خشک میشود، سرفه مکرر و خسخس سینه پی در پی کلامش را قطع میکند.
جانبازی که مدال افتخار دریافت کرده و با این وضعیت جسمی تنها 10 درصد جانبازی دارد!!!
از وی خداحافظی کردیم و خواستیم تا وقتی را به ما بدهد تا راوی او باشیم.
عمو علی پذیرفت تا مهمانش باشیم و مصاحبهای داشته باشیم در ذیل گفتگوی خبرنگار نیلکوه در عصر روز شنبه 5 مهرماه سال 93 را با عمو علی خواهید خواند.
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
علی خمبر، فرزند موسی، متولد روستای اسماعیلآباد ینقاق در سال 1342.
چه سالی وارد جنگ شدید؟ چند سال داشتید؟
بهعنوان سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران از فروردینماه سال 63 در سن 18 سالگی وارد جنگ شدم و تا فروردینماه سال 65 در جنگ حضور داشتم.
کدام جبهه خدمت کردید؟ غرب یا جنوب؟
تنها در منطقه عملیاتی فاو و جنوب کشور بودم.
چگونه به جبهه اعزام شدید؟
ابتدا دوره آموزشی سربازی را در بیرجند گذراندم و از آنجا به شیراز اعزام شدم و پس از آن نیز به لشکر 30 پیاده گرگان پس و از آن در مناطق عملیاتی حضور یافتم.
عملیات هایی که بودید؟
تنها در عملیات کربلای 5 منطقه عملیاتی فاو ..... مسئول پیک بیمارستان لشکر بودم و نامههای مجروحها را جابجا میکردم.
در خانواده شما فرد دیگری هم جانباز و رزمنده هست؟
در خانواده جانباز با درصد بالا نداریم مجروحیت سطحی داشتهاند، پدرم و سه برادرم نیز در جبههها حضور یافتهاند.
جانباز هستید؟
بله، جانباز شیمیایی.
چگونه جانباز شدید و چند درصد جانبازی دارید؟
صدام منطقه عملیاتی فاو را دو بار بمب باران شیمیایی کرد ما شیمیایی شدیم. با خنده .... به در صد نمی رسه 10 درصد.
هم رزمهای گالیکشیتان چه کسانی بودن؟
منطقهای که ما بودیم بچههای گالیکش حضور نداشتند. دوستان همرزمم بیشتر اهل قزوین، شیراز، اصفهان و... بودند.
غیر از ریهها جای دیگری از بدنتان نیز دچار عوارض شده است؟
بله پشت بدنم هوا که سرد باشد تاول میزنه و بسیار دردناک است. چشمانم در زمستان متورم میشوند و به رنگ سرخ در میآیند و از آنها اشک سرازیر میشود. وقتی ناراحت می شوم ( از مشکلات و بار زندگی ) وسایل خانه را به هم میریزم و فرزندانم را کتک میزنم، اثرات گاز خردل است.
از سال 72 تحت نظر دکتر محمدحسین بکس آبادی در بیمارستان قائم مشهد بودم و حالا به دلیل مشکل مالی امکان رفتن به مشهد را ندارم. پیشازاین به استانها اصفهان، تبریز و... نیز برای درمان رفته بودم.
درباره اوضاع مادي و اقتصادي خود و خانواده و چگونگي تأمین هزینه درمان توضيح دهيد؟
هیچ منبع درآمدی و توان کار کردن ندارم امورات زندگیام توسط همسر و با کارگری گذران میشود.
هزینه بیمارستان و درمان نیز توسط مردم روستا و خیرین تأمین میشود. برخی مواقع هم بیمارستانها و دکترهایی که به آنها مراجعه میکنم به دلیل مشکلات مالی از من پول نمیگیرند.
هزینه درمان بسیار بالا است سال گذشته با کمک مردم روستا یک آمپول تهیه کردم به قیمت 3 میلیون تومان، هر 15 روز یک اسپری به قیمت 250 هزار تومان باید تهیه کنم، ماهانه بیش از 100 هزار تومان نیز باید دارو خریداری کنم.
چند فرزند داری؟
7 فرزند که حاصل 3 ازدواج است.
چرا 3 دفعه ازدواج کردید؟
دو همسر قبلی من به دلیل شیمیایی بودن که نمیتوانستم سر کار بروم و مشکلات مالی ترکم کردند.
همسر سوم شما بهعنوان یار و یاور یک جانباز شیمیایی که قادر بهکار نیست و وضعیت مالی خوبی هم ندارد در این مسیر چقدر کمکتان میکند؟
بنده اعتقاددارم، درصد جانبازی را باید برای همسران جانبازان بدهند واقعاً زندگی با یک جانباز شیمیایی سخت است، ما یک شرایط خاصی داریم، شبها باید یک ساعت از دستگاه اکسیژن استفاده کنم، نور من را اذیت میکند و بسیار برای خانواده سخت است تا این شرایط را ایجاد کنند. همسرم زندگی خود را وقف من کرده و هم خانم و هم نون آور این خانه است.
کار روزانه شما به چه صورتی هست؟
تنها باید استراحت کنم و دارو استفاده کنم. هوای آلوده و تحرک زیاد باعث میشود تا تنفسم بند به یاد و زندگی برام سخت شود.
راضی هستید رفتید جنگ؟
صد در صد شما هم اون موقع بودید مطمئناً میرفتید و من افتخار میکنم که .........
الان جوانان رو چطور میبینید اگر جنگ شود حاضرند؟
بله، بر خلاف عقیده خیلیا اگر خدایناکرده جنگ بشه همینهایی که تو خیابونند و به سرشون ژل میزنند و همه میگند چنیناند و چناناند در صف اول جبهه هستند. فقط یک عده ناآگاه توشان هستند. جوان ایرانی به ناموسش و وطنش غیرت داره و از جان خودش برای این موضوع خواهد گذشت.
به مناطق جنگی سر میزنید؟
احساس من نسبت به مناطق جنگی مانند بچهای است که از مادر جدا مانده اما به دلیل وضعیت جسمی و مالی قادر به حضور در مناطق جنگی نیستم.
وقتی جنگ تمام شد و شنیدید که قطعنامه پذیرفتهشده چه حسی به شما دست داد؟
بسیار ناراحت شدیم چون اعلام این خبر یعنی اینکه جنگ تمامشده و ما از قافله شهیدان جا ماندیم، اما بعد که امام (ره) پیام دادند دلمان آرام گرفت و خوشحال شدیم از اینکه دفاع مقدس ما به پیروزی رسیده است.
نظر شما درباره حمله صدام به حلبچه و فاو و استفاده از سلاح شیمیایی چیست؟
صدام کم آورده بود و به سیم آخر زده بود، تا آنجا که به مردم خودش نیز رحم نکرد و با بمباران شیمیایی آنها را در حلبچه قتلعام کرد.
نظر شما در مورد اتفاقات سوریه و حرفهایی مبنی بر اینکه دولت سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کرده است چیست؟
به نظر من این کار بیشرمانه فقط از تروریست های بیرحم بر میآید، آخر دولتی که از حمایت مردم برخوردار است چرا باید آنها را بکشد؟
هدف آنها دولت بشار اسد نیست آنها میخواهند موقعیت جمهوری اسلامی ایران را به خطر بیندازند، آنها میخواهند ارتباط حزبالله به ایران را قطع کنند و میخواهند بشار اسد را از بین ببرند و بر سوریه مسلط شوند.
به نظر شما چرا به جانبازان شیمیایی میگویند مظلومان شیمیایی؟
چون حقیقتاً زجر میکشند و از داخل بدن میسوزند و آب میشوند ولی ظاهرشان معلوم نمیشود.
چرا جانبازان شیمیایی مظلومترین بچههای جنگ هستند؟
من بارها به بچههای جانباز گفتم ۲ پای آدم قطع شوند بهتر از آن است که آدم شیمیایی شود، شیمیایی یک حالتی دارد که سالبهسال توان آدم را کم میکند.
پیام شما برای جوانان چیست؟
همیشه پشتیبان ولایتفقیه باشند. خودشان را حفظ كنند و نگذارند خون شهدا پایمال شود. آينده مال جوانهاست اسلام با این جوانها دوباره اوج میگیرد. انشا الله
چه پيامي براي جانبازان داريد؟
من كوچك همه جانبازان عزيز هستم، اما بهعنوان يك دوست عرض ميكنم جانبازان كاري كنند كه براي جوانان و جامعه يك الگو باشند.
خواسته شما از مسئولین چیست؟
مسئولین پاسدار خون شهدا باشند چون هر چه آبروداریم از خون شهدا است. خواسته دیگر اینکه من برای این نظام هزینه زیادی کردم در حد توان به من و خانوادهام کمک کنند. حتی توان اینکه پیگیر کار جانبازیم باشم هم ندارم.
تاکنون به مسئولی هم برای کمک مراجعه کردید؟
چند سال قبل به امام جمعه مینودشت مراجعه کردم ولی جواب درستی نگرفتم. دیگر هم توان این کار را ندارم.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قراردادید. بهعنوان حرف آخر اگر صحبتی مانده بفرمایید.
از شما و همه همکارانتان که صمیمانه در پایگاه خبری تحلیلی نیلکوه تشکر میکنم، حرفی ندارم فقط اینکه: «شهدا را به یاد بسپارید نه به خاک».
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد