در سفری که به همراه دوستم به بهشت زهرا داشتیم؛ از آنجای که هر دو دانش آموخته جامعه شناسی بودیم، طبعاَ نگاهمان رویکردی جامعه شناختی داشت و ما را به اندیشیدن به آنچه می دیدیم وا می داشت.
به گزارش گلستان ما، بررسی طبقات و لایه های اجتماعی از دیر زمانیست که موضوعی حائز اهمیتی برای تفکر اندیشمندان و فیلسوفان بوده و با زایش جامعه شناسی شکل جدی و کاربردی به خود گرفته است.طبقه و قشر هم در طبیعت وهم در اجتماع انسانی به چشم می خورد. قشربندی طبیعت، در سرشت و ذات آن نهفته است مثلا در جنگل،درختانی که در محیط مناسبی از خاک ،آب و نور قرار می گیرند رشد و کیفیت بیشتری نسبت به درختان که در شرایط مناسب قرار نگرفتند دارند. ولی قشربندی در اجتماع انسانی از ابعاد وپیچیدگی خاصی برخوردار است البته منکر تلاش و کوشش های فردی در این خصوص نیستیم ولی غالبا زایده مناسبات و روابط نابرابر اجتماعی است. این شکاف طبقاتی تاریخی همزاد بشر دارد از هابیل و قابیل می آغازد و تا کنون نیز بر روابط و زندگی جوامع انسانی سایه افکنده است.
اقشار جامعه را اگر با ملاکهای اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و اجتماعی بسنجیم کسانی که سهم بیشتری از این موارد داشته باشند جزء طبقات و لایه های بالای جامعه محسوب می شوند و کسانی که کمترین برخورداری از موارد فوق را داشته باشند جزء لایه ها و قشرهای فقیر جامعه محسوب می شوند. در طبقات مرفه ،همه چیز بر وفق مرادشان است اقتصادشان تضمین کننده فرهنگشان ،فرهنگشان تضمین کننده سیاستشان،سیاستشان تضمین کننده قداست شان... و بالعکس، همه وهمه همچون چرخ دنده به هم مرتبط تا زندگی بی دغدغه ای را برایشان رقم زنند.
در طبقات فقیر، چرخ دنده های زندگی از هم فاصله دار و ناکارمدند، این چرخه معیوب زندگی، حیات فلاکت باری را برای فرد فقیر به بار می آورد.افراد قشر فقیر جامعه تمام تلاششان برای بقایشان است، جریان زندگی کُند و بی برنامه و از هم گسیخته، درآمد ناچیز، امید زندگی پائین، بهداشت ضعیف، تغذیه ناقص، سبد غذایی بی غذا و با حداقل پروتئین و کالری...همه این عوامل چرخه بی انتهای فقر را به بار می آورد که فرد فقیر از آن رهایی نمی یابد.
اینجاست که با خود می اندیشم و می گویم: شاید با مرگ فقیر و غنی، مرگ طبقه اجتماعی فرا می رسد.
اگر پدر و یا پدر جد شخص مرفه از آن آدمهای با حساب و کتاب باشد که فکر همه چیز را کرده و هزینه چند صد میلیونی آرامگاه خودش و چند نسل بعد از خود را پرداخت کرده غمی نیست جمع همه جمع می شود(آرامگاههای خانوادگی که در بهشت زهرا دیدم). در مکان اختصاصی و ویلایی ،نه قبل از مرگ درد بی خانمانی می کشند نه بعد از آن؛ البته از سوی شاید کمی ملال آور است که اعضای خانواده مرفه مرگشان را در زنده بودن تجسم کنند و بفهمد عاقبت کجا دفن می شوند.
سبک و سیاق مراسم تدفین این قشر نیز جذابیت های خودش را داراست ، و کنشگران تشیع و تدفین ملزم به رعایت آنند، ماشینهای لوکس چند میلیونی در همراهی مرحوم ،عینکهای دودی که چشمای بی اشک یا با اشک شرکت کنندگان را می پوشاند،گریه های آرام، سیل پیامهای تسلیت در جراید،پرچمهای منقوش با خطهای نستعلیقی با ابعاد،جنس،کیفیت خاص و مطالب خاصتر، سیل حلقه های گلهای رنگارنگ از اقصی و نقاط، تو با خود گوی که با رفتن مرحوم بهار از راه رسیده است!(برای اطرافیان مرحوم از تعدد و تنوع گلها، بهار از راه می رسد ولی بهار مردن فرد پولدار برای شخص فقیر معنای دیگری خواهد داشت) حتی سالها پس از مرگش ، گلها بر سر مزارش پرپر می شود.
در آن سوی، فرد تهی دست به آرزوی چند ساله اش می رسد؛چرا که بارها مرگ خویش را در زنده بودن آرزو یا تجربه کرده است. بیچاره اقوام، بعد مردنش به هزار دربزنند که هزینه کفن و دفنش را متحمل شوند مراسم تدفین، پاک و بی آلایش برگزار می شود چه گریه ها که بر سر نعشش نمی شود بی ریا و از اعماق درون، پرچم مشکی کوچکی بر سردر منزل مرحوم در محروم ترین نقطه شهر ،سنگ قبرش هم مقعرتر از همه چیز دیگرش .
باز یاد مردگان شرق دور و هند می افتم پیروان بودا، کسانی که مردگانشان را به آتش می کشند جامعه بی طبقه از مردگان، همه و همه غنی و فقیر خشک و تر با هم می سوزنند. مردگان را خاکستر می کنند و به دریا می اندازند در سرزمین تبت گوشت مردگان را از استخوان جدا کرده و به کرکسان می دهند چه روش های جالبی برای برداشتن طبقه اجتماعی مردگان!
بر می گردیم بر سر مزار مردگان کشورمان ،به اصل زیر بنا و رو بنای مردگانمان می پردازیم.کدام اصیل تر است ؟روبنا یا زیربنا(در علم جامعه شناسی و دیگر علوم برخی بر این باورند که اقتصاد زیر بنای جوامع بشیرست برخی معتقدند که فرهنگ زیربناست).
زیر بنا جسم متلاشی شده و کفن پوسیده است با کوله باری از اعمال که پس از مرگ به حساب آن رسیدگی خواهد شد.؛ ولی روبنا ؛ مکان مزار ،سنگ مزار ،نقوش و بیوگرافی ،گلهای رنگارنگ... همه و همه نشان از طبقه اش دارد و حکایت از زندگی دنیایش دارد.
پس انسان با مرگ نابود نمی شود(اشاره به آیه قرآنی). و مرگ پایان زندگی طبقه ای نیست و طبقات همچنان حکمرانی می کنند طبقه مردگان غنی، طبقه مردگان متوسط و طبقه مردگان فقیر.
محمد لکزائی- پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران
انتهاي پيام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
با سلاممطلب بسیار خوب و علمی بود و تا کنون من در سایت شما چنین مطالبی نخوانده بودم امیدوارم پایدار باشید.با تشکر