1401-10-04 10:24
465
0
82706
یادداشت: مهدی جمشیدی

شکاف نسلی و واقعیّت عینی/ دهۀ هشتادی‌ها چه هویّتی دارند؟

از جمله دلایلی که موجب شده برخی از تحلیل‌گران، معتقد به پدیدآمدن «شکاف نسلی» در جامعۀ ایران باشند، «تعمیم‌دادن» برخی از «نمودهای محدود» و «ظهورهای اقلّی» است.

به گزارش گلستان ما، یک عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به اینکه زندگی انسان، حالت پیوستاری دارد و برداشت‌های صفر و صدی از واقعیت اجتماعی، صحیح نیست، گفت: اگر به بُرش‌های گزینشی از نوجوانان و جوانان بسنده نشود و تصویر کلی و برداشت فراگیر از آنها شکل بگیرد، مشخص خواهد شد که داوری‌های منفی، بیانگر واقعیت نیست و این اقلیتِ مطلق اما پُرجلوه، اکثریت نیستند.

مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در یادداشتی به بررسی هویت دهه هشتادی‌ها و واقعیت عینی از شکاف نسلی پرداخته است؛  متن این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

۱- از جمله دلایلی که موجب شده برخی از تحلیل‌گران، معتقد به پدیدآمدن شکاف نسلی در جامعۀ ایران باشند و به‌طور خاص، دهۀ هشتادی‌ها را دیگریِ ارزش‌های اسلامی و انقلابی قلمداد کنند، تعمیم‌دادن برخی از نمودهای محدود و ظهورهای اقلی است.

چنانچه جامعه با پیش‌فرض‌های منفی مطالعه شود، واقعیت‌های نظم‌ستیز و عینیت‌های نابهنجار، بیشتر دیده می‌شوند و انسان برای اثبات نظرِ پیشینی خویش، در جستجوی هر شاهد و مؤیدی برمی‌آید که با آن همخوان است. ازاین‌رو، حتی واقعیت‌های تنگ‌دامنه و ناچیز نیز معیار قضاوت قرار می‌گیرند و برداشتی صورت‌بندی می‌شود که در آن اقلیت‌های آسیب‌دیده، نمایانگر وضعِ اکثری در جامعه معرفی می‌شوند.

این در حالی است که در همۀ جامعه‌ها، ریزش‌های حداقلی و سقوط‌های موردی وجود دارد و این‌گونه نیست که همگان، مطابق با هنجارهای رسمی باشند. اگر به بُرش‌های گزینشی از نوجوانان و جوانان بسنده نشود و تصویر کلی و برداشت فراگیر از آنها شکل بگیرد، مشخص خواهد شد که داوری‌های منفی، بیانگر واقعیت نیست و این اقلیتِ مطلق اما پُرجلوه، اکثریت نیستند.

برداشت‌های صفر و صدی از واقعیات اجتماعی، صحیح نیست
۲- اشکال دیگر این تحلیل‌ها، ظاهربسندگی است، به این معنی که ظواهر خاصی، متضاد با ایدئولوژیِ انقلابی انگاشته می‌شوند و آن‌گاه همۀ کسانی‌که چنین ظاهری را برگزیده‌اند، نامؤمن و غیرانقلابی شمرده می‌شوند.

این در حالی است که بارها مشاهده کرده‌ایم که نوجوانان و جوانانی با ظواهری که از نظر فرهنگ اسلامی و انقلابی، چندان پسندیده نیستند، خویش را در امتداد تفکر انقلابی تعریف می‌کنند و سرسختانه، نسبت به ایدئولوژیِ انقلابی، اظهار وفاداری می‌کنند. این امر به آن معنی است که تفاوت ظاهری، معیار کاملی بر داوری نیست، بلکه گاه، رهزن و غلط‌انداز است.

همچنان‌که همۀ معتقدان به ایدئولوژیِ انقلابی از نظر باطنی، یکسان و در نقطۀ کمال نیستند، از نظر ظاهری نیز چنین وضعی وجود دارد. این وضع نشان‌دهندۀ وجود ترکیب‌های متناقض در زندگی انسان‌ها هستند، اما جهان انسانی، سرشار از همین واقعیت‌های متناقض هستند؛ چراکه زندگی انسان، حالت پیوستاری دارد و انتخاب‌های انسان در مراتب مختلف قرار می‌گیرند. ازاین‌رو، برداشت‌های صفر و صدی از واقعیت اجتماعی، صحیح نیست.

۳- در امتداد بند پیشین باید افزود که حتی درجاتی از انتقاد فرهنگی و اعتراض سیاسی نیز به معنی مخالفت با ایدئولوژیِ انقلابی نیست، چنان‌که حتی اصیل‌ترین و جدی‌ترین نیروهای انقلابی نیز چنین ناخشنودی‌ها یا ناسازگاری‌هایی دارند و از برخی جهت‌گیری‌ها یا انتخاب‌ها، انتقاد صریح می‌کنند و بیان تند دارند.

زبان اعتراضی نوجوانان به معنی تبدیل‌ شدن‌ آنان به دیگری نیست
در میان نوجوانان و جوانان نیز کسانی هستند که به برخی از لایه‌های حاکمیت، نقد دارند و زبان به اعتراض و چالش‌گری می‌گشایند، اما این رفتارها به معنی عبور آنها از ایدئولوژیِ انقلابی و تبدیل‌شدن‌شان به دیگری نیست. شخصیّت بسیاری از آنها، حاصل ترکیبی از همین حمایت‌ها و مخالفت‌ها است و چنین نیست که یک‌دستیِ مطلق بر هویت آنها حاکم باشد. این در حالی است که برخی تحلیل‌گران اجتماعی، به صرف این‌که کسانی نسبت به یک سیاست و جهت‌گیری مخالفت دارند و فریاد اعتراض برمی‌آورند، آنها را از دامنۀ انقلاب خارج می‌دانند و می‌گویند جامعه از ایدئولوژیِ انقلابی عبور کرده است.

۴- از سوی دیگر، برخی رفتارها و انتخاب‌های نوجوانان و جوانان نیز مقطعی و موسمی هستند و نباید آنها را گزینش نهایی و نظر تثبیت‌شده قلمداد کرد. این وضع از غلبۀ هیجان و احساس برمی‌خیزد؛ چنان‌که با گذر زمان و روشنگری، گرایش آنها دگرگون می‌شود. ازاین‌رو، نباید این وضع شناور و حالت متغیّر را اصل و ثابت انگاشت و از آن چرخش‌های فرهنگیِ پایدار و نهایی‌شده را نتیجه گرفت.

این‌چنین تغییرها و نوسان‌هایی در همۀ جامعه‌ها و در میان بسیاری از طبقات اجتماعی وجود دارند و باید از طریق مطالعات طولی، تداوم یا تغییر وضع را سنجش کرد. پس هر آنچه که امروز هست، به طور ضروری و حتمی، فردا نیست و انتخاب‌های کنونی، به معنی امتناع تجدیدنظر نیستند. ذائقۀ فرهنگی، در حال شدن و صیرورت است و در عین حال، برخی افت‌وخیزها و فرازونشیب‌ها را تجربه می‌کند. 

۵- نقص مهم دیگر، آرمان‌شهرانگاریِ گذشته است؛ چنان‌که برخی تحلیل‌گران اجتماعی، روایت‌های مطلق از دهۀ شصت دارند و تصور می‌کنند که جامعه در آن زمان، تهی از عیب و دورافتادۀ از خطا بوده و زاویه و فاصله‌ای در میان نبوده است. مطالعۀ تاریخ فرهنگیِ دهۀ شصت نشان می‌دهد که گذشته، آنچنان هم طلا نبوده است، همان‌طور که امروز نیز مس نیست.

نباید به بهانۀ ناگفتۀ تخریب و ملامتِ امروز، دربارۀ گذشته، مبالغه کرد تا در نهایت، جمع‌بندی این شود که گرفتار شیب نزولی در عرصۀ هویّت فرهنگی و ارزشی شده‌ایم.

رهبر معظم انقلاب نیز ۵ آذرماه ۱۴۰۱ در دیدار بسیجیان فرمودند: «این حرفهای انقطاع نسلی و از این حرف‌هایی که میزنند، حرف‌های روشنفکریِ داخل گعده‌های روشنفکرانه است؛ واقعیت‌ها غیر از این است.»

انتهای پیام

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.