1394-07-26 15:26
1294
0
22245
یادداشتی به قلم وحید حاج سعیدی؛

عاشورا را پایانی نیست و کل یوم عاشورا ...

ظلمت شب هر لحظه غلیظ تر و متراکم تر می شود. ماه در جنگ با ابر های تیره ، زخم برداشته ولی هنوز سو سو می زند. خیمه هایی کوچک ، چونان کودکانی غریب و بی پناه گرد هم آمده و فردا را انتظار می کشند.

به گزارش گلستان ما ؛ ظلمت شب هر لحظه غلیظ تر و متراکم تر می شود. ماه در جنگ با ابر های تیره ، زخم برداشته ولی هنوز سو سو می زند. خیمه هایی کوچک ، چونان کودکانی غریب و بی پناه گرد هم آمده و فردا را انتظار می کشند. فردا از همیشه نزدیک تر است. فقط چند جرعه تشنگی و بی تابی تا فردا باقی مانده است. در بیرون خیام ، باد سایه های افتخار را متلاطم ساخته است.

سایه های ابهت ، عشق و ایثار ، جلوه ای از بهشت . سکوت و اتحاد رمل های صحرا در زیر پاهای سردار می شکنند.آزاده ترین سردار در این تیره شب خیانت و نامردی ،  بیرون خیام چه می کند؟ امام در این شبان تیره تر از نامردی و نامردمی  ، در این آرامش قبل از طوفان در حلقه ای از گرگ صفتان  پیمان شکن چونان کوهی استوار لرزه بر اندام بزدلانی انداخته است که اگر خورشید عاشورا نبود ، آثار ترس و ذلت شان تا ابدالدهر در پستوهای جهالت شان باقی می ماند.

لاکن تقدیر بر این است که طلایی خورشید ، در لاجوردی آسمان نینوا به سرخی گراید و این سرخی تا ابد الآباد در یادمان آزادگان جهان مأوی گزیند. این درخشان ترین جلوه آزادگی در همه اعصار خواهد درخشید و یادمان این عظمتْ ، همیشه مانا و پایدار خواهد ماند.

اما در تاریکی خیمه های تنهایی ، طفلکان سر بر دوش مادران نهاده و هر از گاهی قطرات اشک مادران ، لب های خشکیده آنان را می جنباند. مادرانی که فردا را از خاطر می گذرانند . فردایی که کهکشانی از نور در حمله بی شمار خفاش صفتانی قرار می گیرد که ذلت و ننگ این جنگ تا ابد بر پیشانی شان خواهد ماند.

فردا « زاری آب» ، « ناله باد» ، «نفیر نی» ،  «صدای ضجه کودکان»  از نینوا نیوش می شود و تا غروب خورشید غمبارش هزاران دسیسه و نیرنگ باقی و جاری ...

جائی که نجابت اسبها زیر سم نامردی و نعره های مستانه پیروزترین شکست خورده های تاریخ به تاراج می رود و هر چه تیغ و سنان از تیزی و برندگی و زخم گریزان ...

 رنگ فردا و جنس فردا از  تطور و چندگانگی نیست. فردا را هر گونه که بنگری دو حالت است : خیر و شر ، سپیدی و سیاهی ، جهل و ظلمت ، آب و تشنگی ، رشادت و ترس ،  حد وسطی وجود ندارد.  آنان که فردا را حماسه زدند افتخار تاریخ را رقم زدند که تاریخ به خود می بالد از این جوانمردی ها و رشادت ها ...

و آنان که جهل آفریدند در این وادی  ، واژه های  شرمساری ، ذلت ، نامردی ، خیانت ، انزجار را سربلند کردند چرا که ملاک دانایی و نادانی را به سخره گرفتند .

باشد که نسیمی از طوفان کربلا و نَمی از اقیانوس بیکران عاشورا جان های خسته و خمود ما را لطافت بخشد و در سایه سار آستان حضرتش توفیق خدمت گزاری و سیاه پوشی و آگاهی بخشی ...

وحید حاج سعیدی

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.