کاشی باید پاسخ دهد اگر همدلی و محبت زنانه است، خشونت بیسابقه این آشوبها و شهرآشوبان را چگونه توجیه میکند؟ (ذیل زنانگی نمیگنجد و اساسا غیرانسانی و ماقبل حیوانی است).
به گزارش گلستان ما، محسن سلگی، دانش آموخته علوم سیاسی: محمدجواد غلامرضاکاشی (استاد دانشگاه علامه طباطبایی)، مطلبی با عنوان «جواهر زنانه و مردانه اعتراض» درخصوص آشوبهای اخیر نوشته است. این مطلب به ظاهر فانتزی و خوشبینانه است و در یک نگاه حداقلی نتوانسته به هیچ سویه منفی و عنصر مخل در آشوبها اشاره کند. اما در عین حال بسیار خطرناک و استراتژیک است. به بیان دیگر با وجود واقعبین نبودن کوشیده تحریف واقعیت را به حداکثر ممکن برساند و اعتراضات غیرمدنی را دارای چهارچوب، مدنیت و مدرنیت کند.
کاشی در مطلب مذکور، پذیرفته است که اعتراضات موجود عقلانی نیست. اما در عین حال دچار نگاه جنسیتزده هست و زن را به حوزه عاطفی و زیستی رانده که این مخالف پنداره توهمآمیز «انقلاب فمینیستی» توسط ضدانقلاب است. البته درست از این حیث که این آشوبها عقلانیت و آرمان و انسجام و منطق ندارد، نمیتواند انقلابی باشد حتی اگر در مقابل انقلاب اسلامی و ساختار عمیق و منتظم فکری و عملی نظام جمهوری اسلامی قرار نگرفته بود.
یعنی حتی اگر این تحرکات در شرایط کشورهای عربی طی بهار عربی رخ میداد نمیتوانست کاری از پیش ببرد و چیزی را بسازد. این آشوب، آشوب تخریب است. صرفا آشوب است و هدفی بالاتر از تسخیر خیابان و زمان حال و ایجاد ساعت خوشی با خشونت و ایجاد تاب و تب با رعب ندارد.
نکته دیگری که باید دربرابر متن کاشی و این ادعای او که در انقلابها و تحرکات اجتماعی در ایران همیشه عنصر مردانه تفوق یافته و منجر به حذف عاطفه شده است باید گفت آن است که انقلاب اسلامی محصول آرمانهای زنان و مردان یا همان آرمانهای انسانی بود نه آرمان زنانه و مردانه. انقلاب اسلامی ملاقات و تلاقی انسان و خدا بود.
آنسان که هرچه الهیتر، انسانیتر و هرچه انسانیتر، الهیتر. و نیز هرچه مردمیتر، اسلامیتر و هرچه اسلامیتر، مردمیتر. به بیان وسیعتر، انقلاب اسلامی مقابل دوگانهانگاری و ثنویت ایستاد و نگاه توحیدی به عالم را در سیاست و اجتماع احیا کرد.
انقلاب اسلامی درمقابل دوگانهانگاری زن و مرد که اندیشه غربی گرفتار آن بوده نیز ایستاد و انقلابی بود که بدون حضور زنان به پیروزی نمیرسید و بدون حضور زنان تداوم و اعتلا نمییافت.
مساله دیگر اینکه کاشی به نحو تضمنی، پذیرفته است که این آشوب، آرمان ندارد. اما درعین حال او در تحلیل این آشوب از تسخیر آینده سخن گفته و از زمان حال خروج کرده است. مساله خطرناکتر در اینجا آن است که خشونت غیراخلاقی و ابتدایی را تحت عنوان عاطفه و همدلی تحریف کرده است.
دست بر قضا زنان این آشوب در بسیاری موارد حتی از مردان آن در خشونت و فحاشی و حمله به مقدسات دینی پیشی گرفتند و نهتنها دین، که دموکراسی را زیر پا گذاشته و به مردم حمله کردند؛ هم به جان و مال آنها و هم به معتقدات آنها. تردیدی نیست قلیلی از مذهبیها هم مخالف جمهوری اسلامی هستند اما طی این آشوب مورد هتک و تعرض جسمی و روانی قرار گرفتند.
با منطق کاشی هر آشوب و توطئه خشونتبار و غیراخلاقی در دنیا، موجه میشود. با این منطق، شادی داعشیها بر پیکر مردم سوریه و جاهای دیگر، سر بریدن پاسداران در عروسیها و ضیافتهای کومله در سالهای آغازین انقلاب توجیه و موجه میشود. منطق کاشی، منطق شادخواری و ضیافت است آن هم منهای عقلانیت ضیافت افلاطونی و شوکران و شادمانی سقراطی.
کاشی باید پاسخ دهد اگر همدلی و محبت زنانه است، خشونت بیسابقه این آشوبها و شهرآشوبان را چگونه توجیه میکند؟ (ذیل زنانگی نمیگنجد و اساسا غیرانسانی و ماقبل حیوانی است). عملیات تروریستی تکفیریها و منافقان و تجزیهطلبان را چگونه معنا میکند؟با کدام شادخواری؟ مسلما کاشی نمیتواند با «سیاست شادکامی» و مفاهیم تولیدشده پیرامون آن این خشونتهای ابتدایی و بدوی و عنصر ماقبل مدرن آن را توضیح دهد.
او این آشوبها و اردوکشی قلیل و متفرق را در برابر نظم اردوگاهی خوانده است، بیآنکه به ریشهها و طراحان و عاملان اردوگاهی تروریست از قبیل صهیونیسم بینالملل، تکفیریها و گروهکهایی مثل کومله اشاره کند که خود اوج اردوگاهسازی، تفتیش عقاید، تخریب دموکراسی، حقوق ملتها و تمامیت ارضی آنها بودهاند.
اگر حتی فرض کنیم نظام مستقر، اردوگاهی است، این آشوبها اردوگاهی مضاعف است و با این سبک غمبار و پرتعب، نمیتواند شادی در پی بیاورد بلکه منجر به اردوگاهسازی بیشتر خواهد شد.
این آشوبها از همان روزهای اول باب گفتوگو و خردورزی را از سمت خود بسته اعلام کرد و نظام جمهوری اسلامی را پیشاپیش مشروع و پیروز نشان داد و اثبات کرد که دست بر قضا آشوبگران پیرو منش اردوگاهی هستند، آنها که هیچ مخالف و حتی ساکتی را تحمل نکردند و نهتنها دین، که دموکراسی را هم لگدمال کردند.
درنهایت به کاشی باید گفت اصطلاح نظم اردوگاهی از جورجو آگامبن است و دست بر قضا دولتهای مدرن غربی را هدف اصلی نقد خود قرار میدهد. کشورهایی چون فرانسه و آمریکا که تحت عنوان وضعیت استثنایی با مخالفان روبهرو میشوند اردوگاهیاند، نه جمهوری اسلامی که هرگز به امر استثنا متوسل نشده و از قانون شرع خروج نکرده است.
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد