1394-04-23 06:21
1964
0
17530
هر دم از این باغ بری می سد؛

ماه رمضان هم ۱۱ ماه تمدید می شود ! / رویای ارزانی در پیچ و خم جعبه جادویی

دیگر اخبار هم به صلاح نیست گوش کنیم آنهم با زبان روزه و در آستانه افطار که همان اندک چیزی که سر سفره داریم هم از گلویمان پایین نمی رود.

به گزارش گلستان ما به نقل از قابوس نامه، بعد از مدت ها وسوسه شدیم که سری هم به جعبه جادویی گوشه پذیرایی بزنیم و همانطور که ظرف سبزی و پنیر به دستمان بود تا روی سفره افطار بگذاریم به دنیای رسانه ملی آن هم از نوع اخبار سری زدیم.

اما سر زدن به جعبه جادویی همانا و تصمیم اجباری برای تمدید ۱۱ ماهه روزه به جای مذاکرات همانا‍‍!

شنیده اید می گویند هر دم از این باغ بری می رسد ؟ حکایت این روز های ماست اول نوید ارزانی و گل و بلبل بود همه سرخوش رفتیم گزینه ای انتخاب کردیم تا بلیط ورود به این سرزمین رویایی را دریافت کنیم همه چیز در رویا خوب پیش می رفت که نا گه آن شد که نباید می شد!

متن سخنرانی در تمام تریبون ها را انگار از روی هم کپی گرفته بودند هر کس از خدمتگذاران این ملت قصد خطابه می کرد ـ که خدا خیرشان دهد ـ حرف از خرابی اوضاع می گفت و چاله هایی که دیگری کنده و ما باید پرش کنیم.

شاهد هم که نیاز باشد دو نفر بس است حال آنکه دیگر همه داشتند از این چاله ها می گفتند و ما هم که یاد گرفتیم به دو نفر شاهد کفایت کنیم قبول کردیم و از ته دل برای آنهایی که قرار است چاله ها را پر کنند از درگاه احدیت توفیق و توان طلب کردیم.

اما قصه اینجا تمام نشد و برای حل این معضل نیاز به نیروهای امدادی صلیب سرخ از نوع ۱+۵ مطرح شد ما هم که بیسواد بودیم و سر از این حرف ها در نمی آوردیم ریش و قیچی را سپردیم دست با سوادها نشستیم بیرون گود تا شاید حاصل این مددجویی ها گلریزانی برای ما به ارمغان بیاورد.

گود که می گویم گمان نکنید این گود زورخانه ها را می گویم که فقط دمبل می زنند و چرخش! یک گود واقعی که گاهی باید درونش روحیه قهرمانی داشت و گاهی هم پهلوانی بسته به موقعیت دارد البته اینها را هم از زبان دیگران می گویم وگرنه من سوادش را ندارم!

خلاصه این مددجویی ها همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه سال تحول شد و سال جدید با امیدهای جدید آمد.

نمی دانم گفتم خدمتتان یا نه من کلا اهل پرهیزم از اخبار و مسائل روز و و خیلی چیزها ، سواد هم که ندارم ولی گوشم خوب کار می کند شنیده بودم که قرار است قیمت بنزین بالا برود ولی جو سال جدید و شکوفه هایی که بخاطر خشکسالی هر چند یکی بود یکی نبود بودند من را به وجد آورده بود و غرق در رویای ارزانی، ۱۵ روز را هم از همه نوع تفریح ،سفر، خوشی و خوراکی به همراه اهل و عیال در گوشه چهار دیواری با امساک گذراندیم.

و اما بعد شد آنچه نباید می شد ” بنزین گران شد”

بدن ما که مقاوم شده بود اینبار فقط چند روزی افسرده شدیم و صدمات جسمانی به ما نرسید ولی عوارض افسردگی را با خیال مدد ۱+۵ کنترل کردیم هر چند این تاکسی دهه شصتی ما هم جواب کرده بود ولی گاهی با زدن از گلوی اهل و عیال و عوض کردن چراغی و اگزوزی دمش را می دیدیم تا لنگان لنگان ما را تا تحقق نویدها همراهی کند.

اوضاع یکی دوماهی پیش رفت تا باز ناپرهیزی کار دستمان داد و پیچ این جعبه جادویی را پیچاندم و شنیدم آنچه نباید می شنیدم!

بخشنامه افزایش ۶ درصدی قیمت کالاهای اساسی ابلاغ شد راستش از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان اولش نفهمیدم یعنی چی؟ (گفته بودم که سواد ندارم) اما بعد که عکس برنج و روغن و شکر را نشان داد فهمیدم منظورش چیست.

خلاصه خدا خیر دهد به آن خبرنگار که همراه با تصاویر توضیحات تکمیلی را هم داد و اینجا بود که یک نگاه حسرت به محتویات اندک سفره افطار انداختم و شصتم خبردار شد به جای مذاکرات قرار است ماه رمضان ۱۱ ماه دیگر تمدید شود البته بدون فضیلت!

البته حواسم به آن ۱+۵ هم هست چون عده ای هم قرار است جشن بگیرند و ما را هم دعوت کرده اند.

به ما بی سوادها که چیزی نمی گویند ولی ظاهرا بسته های کالاهای اساسی بهتر از محصولات زمینهای کشاورزی خودمان در راه است و بار کشتی و طیاره هم شده فقط مانده یه امضاء بعد هم ریختن به خیابان و پایکوبی و پس از اندکی دیگر تحمل ریاضت، بسته هایمان را سر وقت تحویل بگیریم.

سرتان را درد نیاورم یک سوال می پرسم و مخلص کلام البته اگر اشتباه بود به حساب بیسوادیمان بگذارید ” کالاهایی که برای عرضه آن از مردم تاوان ۶ درصدی می گیریم با چه تاوانی قرار است ۱+۵ به ما بدهند؟

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.