1393-12-10 15:05
2181
0
11242

نگاه بعضی ها به روحانی و طلبه ها در دنیای امروز/ از آنها فاصله بگیرید بیشتر و بیشتر !

«آنها موجوداتی ناسازگار با خلق وخوی جدید ما هستند.اگر آنها را در کوچه ،خیابان یا در صف نان دیدید، و یا اگر در مغازه ای هنگام خرید، راهتان را کج کنید. با آنها صحبت نکنید، از نظر ایمنی ، ۲متر از آنها فاصله بگیرید تا باعث منتشر شدن تفکر مسمومشان در ذهنتان نشود!»

به گزارش گلستان ما به نقل از قابوس نامه،  آنها نسلی هستند که برای زندگی امروزی بعضی از ما آدمها مضر و آسیب دهنده هستند.به آنها رسیدید رویتان را برگردانید ویروسشان به راحتی گریبانتان را میگیرد.

جملات فوق مخصوص افرادی است،که از نظر فکری و روحی نمی خواهند با تفکرات اسلام روبرو شوند به زبان ساده در برابر اسلام کم می آورند. بر همین اساس روحانیت و سفیران اسلام را افرادی خطرناک، با تفکری مسموم می خوانند تا نام دین ، خدا و پیغمبر را می آوری، سریع جبهه میگیرند ،و تو را متحجر بی دین میخوانند.

افرادی دیگر سینه به سینه سخنان را می چرخانند، روحانیت برایشان بازدارنده است.آنها نمی توانند حرفهای با جنسیت الهیشان را بپذیرند.

چون گفتمانشان،سخنانشان با زندگی خیلی از آنها نمی سازد. برای همین بهتر دانستند که ازآنها دوری کنند.تا شاید تذکر و پند آنها زندگی شیرینشان را تلخ نکند.

سوال اینجاست که آیا مگر برخی از روحانیون نیز از بطن مردم و جریانات دوری نمیکنند؟ پاسخ بله است والبته این نقد دو طرفه است، ولی با تبصره اینکه، این گروه اندکی از روحانیون هستند که خود را در حجره ها  محبوس و درس و بحث را به ورود در بین مردم ترجیح میدهند. والبته اندکی از روحانیون راههای دنیوی را انتخاب و مشغول به دنیا شده اند!

در خاطره ای از امام خمینی(ره) نقل میکنند روزی به ایشان گفتند:

آخوندی در لباس روحانیت دزدی کرده است.

ایشان فرمودند:(نگویید آخوندی در لباس روحانیت دزدی کرده،بگویید دزدی در لباس روحانیت بوده است.)

این لباس شریف و مقدس است، و هر که با رذائل اخلاقی خود سعی در خراب کردنش داشته باشد، نباید به پای صاحب اصلی لباس و دین بست. درست است که این افراد تا حدودی به مقاصد خود رسیده اند،ولی هنوز بدنه اصلی مردم پیوند عمیقی با این قشر دارند.

در جایی توجه من را نکته ی ظریفی جلب کرد که اگر نتایج توجه و بازخورد مردم نسبت به سخنی که از زبان روحانیت زده میشود با بازخورد همان سخن از زبان فردی غیر ملبس مقایسه کنیم، به مراتب توجه کمتری صورت گرفته است.

به قدری بعضی ها روی این قشر مقدس دچار تعصبات و عقاید بی منطق شده اند البته قبول است که روحانیونی وجود دارند که اصول هدایت مردم را به خوبی ندانسته و باعث دلزدگی مردم از دین میشوند ،اما این مورد را نمی توان به حرکت و جریان عظیم تبلیغ اسلام تعمیم داد.اسلام به ذات خود ندارد عیبی

نقدی که به بدنه بعضی از ماها وارد است،تعصبات و عقائد بیجا بروی سخنان روحانیت است. سخنانی که عده محدودی به میان می آروند و به تفسیر در اول متن به آنها پرداخته شد.

اگر از اهمیت تفکر و اندیشه در دین خواسته باشیم سندی رو کنی با رجوع به روایات ،از پیامبر نقل است که:

«خداوند چون برای کسی نیکی بخواهد،او را عالمی ژرفنگر در دین می سازد،»المحجه البیضا،ج۱،ص۱۷ 

از این رو تحصیل در حوزه،جز خوبی های خدای بزرگ است.

از سوی دیگر جلگه بیشتر این قشر حاصلخیز دین، که با هدف هدایت مردم آبیاری و رشد یافته اند، به بطن جامعه نفوذ کرده و جزئی از روح مردم شهر شده اند.اگر چه از ضعفهای ما توجه نکردن به روح و معنویات مردم است. یعنی نشان دادن راه بهشت و جهنم و هموار کردن مسیر برای آنها!

به جهنم، که یک سری میخواهند به جهنم بروند،قرار نیست بقیه پاسوز آنها شوند.

مهم ترین مطلب در جامعه، روح مردم است که با توجه به جامعه اسلامی ،نیاز به احضار روح اسلامی است.این یک محور از کار روحانیت است.

اینکه بر سر سفره عقلانیت مردم چه می آید و غذای روح مردم چه هست ؟ شاید افرادی بگویند،ما سرسفره خود غذایی نداریم بخوریم، روح را چه کار داریم؟!! مارا با روح اسلامی چه کار؟ ما را با روحانیت چه کار؟ درست است پاسخ به نیاز مادی اولویت دارد اما، پاسخ آنجا به کار می آید  که تاثیر روح اسلامی را بر مادیات دید.

امروز که اقتصادی به جز اقتصاد مقاومتی به کمک انسان نمی آید،این روح است که میتواند آن را ابلاغ و تبیین کند.

امروز روح اسلامی است که میتواند مردم را در برابر تحریم ها مقاوم بسازد. از این رو اشاعه روح اسلامی در وجود مردم، به جز با تحصیل و تعمیم تحصیل علوم اسلامی ممکن پذیر نخواهد بود.

اگر علم اسلامی و دینی را برای روح مردم نیاز بدانیم،عواملی به مانند مغفول ماندن تحصیل علوم اسلامی، و پرورش طلاب دینی که رفته رفته، نسبت به گذشته با کاهش روبرو می شود را باید عمیق تر بنگریم و چاره کنیم و با نگاه به تاریخ ،میتوان خواستگاه نشر دانش هایی که غربیها، از آن به عنوان پیشرفت علمی خود استفاده کرده اند، را علوم صادراتی بزرگان مان نامید که حال سعی بر این است آن را وارد کنیم.

فی المجلس یکی از نیازهای امروز کشور با توجه به تفکر تمدن نوین اسلامی ، پیوند بین علوم است. به این معنی که باید مسیر الهی در علم راهگشا باشد، وعلوم رنگ و بوی خدایی بگیرد.

از طرفی، وحدت علوم تنها به معنای پیوند بین حوزه و دانشگاه که امروزه شکافشان بیشتر از پیش حس میشود، نیست – که البته اگر این مهم صورت پذیرد نورعلی نور است – بلکه به معنای توجه به روح الهیت در علم تجربی وقرار دادن علوم تجربی در ظرف دین است.

این مطلب محقق نمی شود، مگر با ورود دانشجویان به مراکز علوم دینی و تطابق علوم تجربی با علم دین.

اگر مردم از دین شناخت داشته باشند،از سفیران آنها فاصله نگرفته ،برایشان موضوع مجهولی باقی نمی ماند.

البته یک طرف شکاف هم افرادی هستند که در مراکز نشسته و برای تبلیغ به نقاط مختلف کشور حرکت نمی کنند!

 پ،ن:آیا تا به حال با آنان برخورد داشته اید؟پیشنهاد میشود آنها را هر جا که دیدید ،به طرفشان بروید و سوالاتتان را بپرسید و جواب قانع کننده و با استدلال بخواهید.

یادداشت از:  محسن نادران

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.