1404-02-21 00:03
221
0
94043

مادر شهید میرعرب نقل می‌کند: عباس هیچ وقت لباس نو نمی‌پوشید و می‌گفت مادر اگر من لباس نو بپوشم، دل بچه‌هایی که توان خرید لباس را ندارند به درد می‌آید.

1404-02-20 00:02
242
0
94031

اسماعیل صفاری در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود به مسافران تشنه هندوانه داد و گفت: زودتر از اینجا بروید اگر مادرمان بفهمد که شما سید هستید تا تمامی هندوانه‌ها را به شما ندهد راضی نمی‌شود.

1404-02-19 00:05
230
0
94019

شهید محمود قوانلو در وصیت خود نوشت: سیاهی چادرتان، بیش از سرخی خون من قلب دشمن را می‌لرزاند.

1404-02-18 00:04
213
0
93996

همسر شهید نقل می کند: «محمد زنگانه در کودکی در مدرسه نقش یک شهید را بازی کرد سالها بعد وقتی جوانی رشید شده بود در نمایشنامه زندگی این نقش را حقیقت بخشید و برای همیشه جاویدان ماند.»

1404-02-17 00:03
245
0
93975

شهید «براتعلی رجبی» در فرازی از وصیتنامه‌اش می‌نویسد: «فرزندانتان را چنان تربیت کنید که ادامه‌دهنده خط سرخ شهادت باشند.»

1404-02-16 00:03
258
0
93968

شهید رحیمی با توجه به مشکلات اقتصادی خانواده به زحمت دیپلم گرفت و با استعداد خوبی که داشت در دانشسرای تربیت معلم گرگان قبول شد و به تحصیل ادامه داد، بعد از چند بار رفتن به جبهه شربت شهادت نوشید.

1404-02-14 00:04
251
0
93940

شهید غلامعلی سرگزی به دلیل شغل حساسی که داشت دشمنان زیادی داشت و در مقابل صحبت‌های برادرش که می‌گفت: بیشتر مراقب خودت باش لبخندی می‌زد و می‌گفت؛ شهادت لیاقت می‌خواهد.

1404-02-14 00:04
215
0
93955

شهید «عزیزالله قربانی» در نامه‌ای به پسر دایی خود می‌نویسد: «یک شب یکی از همرزمانم چند بعثی را با یک آفتابه غافلگیر کرد، خلاصه ابراهیم جان، بعثی‌ها از سایه خودشان می‌ترسند.»

1404-02-13 00:05
406
0
93157

مادر شهید «علیرضا نصرالله‌نژاد» نقل می‌کند: علیرضا هیچ‌وقت اهل گله و شکایت نبود.

1404-02-12 00:03
313
0
93921

شهید محمد آقایی‌نژاد زمان شهادت فقط ۱۰ سال داشت. او متولد ۱۳۵۰ در گرگان بود و ۱۰ سال بعد در همین شهر و به دست منافقین به شهادت رسید.

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.