همرزم شهید «محمد حسن صادقی» نقل میکند: «برای نماز صبح به شهید صادقی اقتدا کرده بودم، در سجده آخر صدای مهیب انفجاری آمد، بعد از سلام نماز، محمد حسن را غرق در خون دیدم.»
شهید قربانعلی بای از نظر اخلاق بینظیر بود و همیشه با مهربانی و با صبر و حوصله صحبت میکرد.
مادر شهید «عبدالرضا قزلسفلو» نقل میکند: «هر کاری میکردیم برای ازدواج راضی نمیشد. آخر به دایی او متوسل شدیم و از او خواستم تا عبدالرضا را راضی کند تا به خواستگاری برویم.»
شهیدرضا پایینمحلی در وصیت خود نوشت: در این جنگ کشته میشویم ، اسلام باقی میماند خیلی با ارزش است.
مادر شهید شیرمحمدلی، نقل میکند؛ یکی از همرزمان پسرم از او خواسته بود تا از جبهه فرار کند؛ ولی محمدم در جوابش گفته بود: من اصلاً این کار را نمیکنم.
شهید ذکریا مهدوی از شهدای فتح خرمشهر است که در واحد تخریب فعالیت میکرد او در وصیتنامهاش تاکید کرده است: هیچوقت سنگر اسلام را خالی نگذارید.
شهید «قربان فرجی» در وصیتنامهاش نوشت: ای خدای بزرگ ما را یاری کن تا بتوانیم راه خونبار شهدایمان را ادامه دهیم و تا آخرین نفس از انقلاب اسلامی دفاع کنیم.
شهید گرزین بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. او با سمت تکتیرانداز در دهلران بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
شهید امنیت «ابراهیم شیخ» در طول زندگی با برکت خود و از زمانی که دستان کوچکش توان کار کردن پیدا کرد در کنار پدر و مادر خود ایستاد و در جهت امرا و معاش آنها کوشید.
برادر شهید «محمد تقی تجربی» نقل میکند: «یک شب نیروهای ضد انقلابی خانه ما را محاصره کرده بودند تا برادر بزرگترم را که یک روحانی بود دستگیر کنند اما نتوانستند.»
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.