مادر شهید عباسپور نقل میکند: «روزی که پسرم به صورتی زخمی به منزل آمد وقتی دلیلاش را پرسیدم گفت به علت چسباندن عکس امام خمینی (ره)، منافقین به او حملهور شده و صورتش را زخمی کردند.»
شهید «عزیزالله قربانی» در نامهای به پسر دایی خود مینویسد: «یک شب یکی از همرزمانم چند بعثی را با یک آفتابه غافلگیر کرد، خلاصه ابراهیم جان، بعثیها از سایه خودشان میترسند.»
همرزم شهید محمدحسن صادقی گفت: با شکستن خط دشمن، میخواستم به شهید بگویم میخواهم به پشت خط جبهه بازگردم، شهید به همین خاطر مرتبا یادآور میشد: نگران نباش انشاءالله اتفاقی نمیافتد.
شهید مدافع حرم گلستان در وصیت خود نوشت: عزت و افتخار و شرافت خود را با هیچ چیز معامله نکنید و خود را بدهکار انقلاب بدانید.
شهید «عقیل ابراهیمی» در وصیتنامهاش نوشت: «همان طور که تا الان در قبال گفتههای امام امت، احساس مسئولیت کردهاید از این به بعد هم به این مرد خدا وفادار بمانید».
شهید یدالله اسدی در فرازی از وصیتنامهاش مینویسد: «فرزندان خود را بهگونهای تربیت کنید که تا فردا زیر بار آمریکا و مزدوران نروند.»
همرزم شهید «محمد حسن صادقی» نقل میکند: «برای نماز صبح به شهید صادقی اقتدا کرده بودم، در سجده آخر صدای مهیب انفجاری آمد، بعد از سلام نماز، محمد حسن را غرق در خون دیدم.»
شهید قربانعلی بای از نظر اخلاق بینظیر بود و همیشه با مهربانی و با صبر و حوصله صحبت میکرد .
شهید محمدظاهر سارلی از همان دوران کودکی برای نماز اهمیت خاصی قائل میشد و اقامه آن را مایه آرامش روح و جسم میدانست و از اینکه پدرش اهل نماز بود افتخار میکرد.
شهید «غلامحسین رحمانی» در آخرین نامهای که برای همسرش نوشته است، بیان میکند: «همسرم زندگی یک کلاس درس بیش نیست که انسان باید دیر یا زود امتحان پس بدهد.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.